199.19K
Категория: МатематикаМатематика

‫آسیب شناسی روانی کودک و

1.

‫آسیب شناسی روانی کودک و‬
‫نوجوان‬
‫استاد‪ :‬دکتر قربان زاده‬
‫گروه‪ :‬ریحانه گل‬
‫محمدپور‪ ،‬زهراکاظمی‪،‬‬
‫پریسا محمودی‪ ،‬احسانه‬
‫ابولقاسم زاده‬
‫‪1‬‬

2.

‫" الگوی اختالالت دوران کودکی"‬
‫الگو های زیست شناختی‬
‫این الگوها را با نام های گوناگونی مانند عضوی ‪،‬طبی‪،‬زیست_پزشکی‪،‬زیست شیمیایی یا بیماری زا می خوانند‪.‬‬
‫در الگو های زیست شناختی نقایص مغزی‪،‬عفونت ها‪،‬عدم تعادل های زیست شیمیایی و استعداد های ژنتیکی مورد توجه قرار می گیرند‪.‬‬
‫این مجموعه نشان دهنده بیماری جسمی نهفته ای است که به احتمال به علت نابهنجاری های ژنتیکی‪،‬تصادف یا بیماری‪،‬کژکاری عصب شناختی یا‬
‫زیست شیمیایی ایجاد شده است‪.‬‬
‫مغز و سیستم عصبی‬
‫دو روش عمده که گمان می رود مغز در آنها نابسامانی ایجاد کند‪،‬به ساختار مغز و انتقال دهنده های شیمیایی مغز مربوط می شود‪.‬‬
‫مغز با میلیاردها سلول خود‪،‬پیچیده ترین و ظریف ترین بخش بدن را تشکیل می دهد‪.‬‬
‫مغز سه قسمت دارد‪:‬مغز پیشین‪،‬مغز میانی و مغز پسین‪.‬مغز پیشین‪،‬از دو قسمت تاالموس و هیپوتاالموس تشکیل یافته است‪.‬‬
‫ناهماهنگی های زیست شناختی در این ساختارها به روشهای متعددی رخ می دهد‪.‬‬
‫ممکن است کودکی با مغز کوچک تر از اندازۀ معمول و ساختار غیرعادی به دنیا بیاید‪ .‬آسیبی که هنگام تولد به سر کودک وارد می شود یا ضربه های‬
‫ناگهانی که در اثر زایمان سخت به سر کودک می خورد‪ ،‬ممکن است قسمتی از سر کودک را معیوب سازد یا موجب کاهش رشد بعدی آن شود‪.‬‬
‫فرایندهای ظریف تر مانند ابتالی مادر به سموم مختلف قبل از تولد کودک مانند استفاده از مواد مخدر الكل‪ ،‬آالینده ها و ویروس ها نیز می توانند رشد‬
‫مغز را تغییر دهند یا کند تر کنند‪.‬‬
‫یکی دیگر از تبیین هایی که علت شناسی رفتار نابهنجار را بیان می کند‪،‬عدم تعادل سیستم های انتقال دهنده عصبی است‪.‬‬
‫‪2‬‬

3.

‫ژنتیک‬
‫برخی از اختالالت خاص می توانند از راه ژن ها‪،‬یعنی به طور ژنتیکی منتقل شوند‪.‬‬
‫ژن ها خصوصیان بی شماری مانند رنگ چشم ها‪،‬رنگ مو‪،‬تاسی سر در مردان و کور رنگی را تعیین می کنند‪.‬‬
‫براساس نتایج برخی پژوهش ها دوقلو های یکسانی که از ساختار ژنتیکی برخوردارند‪،‬به احتمال قوی دچار نوعی اختالل می شوند‪،‬در حالی که دوقلو های‬
‫ناهمسان در خصوصیات ژنی حدود ‪ ۵۰‬درصد اشتراک دارند‪.‬‬
‫البته ژن ها‪،‬حاکم مطلق بر رفتار انسان نیستند و تحت تاثیر عوامل دیگر که اغلب عوامل محیطی اند نیز قرار می گیرند‪.‬‬
‫سیستم هورمونی‬
‫هورمون ها پیک های شیمیایی اند که مجموعه ای از غدد درون ریز در بدن انسان آنها را تولید می کنند‪.‬‬
‫این هورمون ها پس از حرکت در جریان خون‪،‬بر سلول های هدف در قسمت های مختلف بدن اثر می گذارند و اتفاقات گوناگونی مانند واکنش های ستیز و‬
‫گریز‪،‬واکنش و پاسخ جنسی‪،‬رشد و برخی از حالت های روانی را تحت تاثیر قرار می دهند‪.‬‬
‫خلق و خو‬
‫خلق و خو به شیوه واکنشی و شیوه های خود تنظیمی کودک اشاره دارد‪.‬کودکان از نظر خلق و خو متفاوت اند‪.‬‬
‫خلق و خوی اولیه کودکی پایه ای برای شکل گیری شخصیت است‪.‬‬
‫پنج بعد خلق و خو را می توان در چند ماه اول عمر نوزاد تشخیص داد مانند ترسو بودن‪،‬تحریک پذیری‪،‬عاطفه مثبت‪،‬سطح فعالیت و پایداری توجه‪.‬‬
‫"ارزشیابی الگوی زیست شناختی"‬
‫طرفداران الگوی زیست شناختی مشخص کرده اند چگونه عوامل عفونی‪،‬مشکالت ساختاری‬
‫عدم توازن های زیستی_شیمیایی و آمادگی های ژنتیکی در ایجاد اختالالت روان شناختی سهیم اند‪.‬‬
‫عالوه بر آن‪،‬الگوی زیست شناختی در مورد اختالل روانی‪،‬موجب پیشرفت هایی در درمان های پزشکی شده است‪ .‬درمان های روان پزشکی نیز به جوانان و‬
‫نوجوانان کمک می کند تا بهتر بتوانند از عهده مواجه با شرایط دشوار زندگی برآیند‪.‬‬
‫‪3‬‬

4.

‫"ساختار روانی شخصیت"‬
‫بر اساس نظریه فروید‪،‬اختالالت روان شناختی‪،‬حاصل تعامل پویا میان ساختار های روانی است‪.‬‬
‫بنابر این نظریه‪،‬افکار‪،‬شیوه های برخورد و رفتار های افراد‪،‬ناشی از برخورد ها یا تضاد هایی است که میان سه ساختار روانی‪،‬نهاد‪،‬من و فرا من به وجود می‬
‫آید‪.‬‬
‫به نظر فروید تعامل نهاد‪،‬من و فرا من برای تعیین رفتار اهمیت زیادی دارد به طور معمول دلیل بروز تعارض های ذهنی درونی این است که این زیر سیستم ها‬
‫برای هدف های متفاوتی تالش کنند‪ .‬اگر این تعارض های درونی حل نشوند‪،‬به اختالل روانی منجر می شوند‪.‬‬
‫"اضطراب وسازوکارهای دفاعی"‬
‫‪.۱‬پرخاشگری‪ :‬نوعی سازوکار روانی است که در آن فرد ناهشیارانه فشار های ناشی از محرومیت ها و ناکامی های خود را به صورت واکنش های‬
‫حمله‪،‬تجاوز‪،‬رفتارهای کینه توزانه و پرخاشگرانه نشان می دهد‪.‬‬
‫‪.۲‬انکار واقعیت‪ :‬نوعی سازوکار دفاعی است که در آن شخص به طور ناهشیار حقایق نامطلوب را نادیده می گیرد یا امور را به طور واقع نمی بیند‪،‬بلکه آنچنان که‬
‫دلش می خواهد درک می کند‪.‬‬
‫‪.۳‬خیالبافی‪ :‬شخص به طور ناهشیار‪،‬آرزوها و امیال شکست خورده خود را به تخیالت فریبنده و لذت بخش تبدیل می کند‪.‬آنچه را که در عالم واقع به آن نرسیده‬
‫است‪،‬در عالم خیال برای خود به وجود می آورد‪.‬‬
‫‪.۴‬برگشت‪ :‬در این واکنش نوجوان رفتار های خاصی از خود نشان می دهد که مناسب سنین پایین تری از وی است‪،‬یعنی وقتی اوضاع و احوالی برای شخص پدید‬
‫می آید که او را تحت فشار قرار می دهد یا نمی خواهد با شکست مواجه شود‪،‬برای کاهش ناراحتی و جلوگیری از اضطراب‪،‬رفتار های کودکانه از خود نشان می‬
‫دهد‪.‬‬
‫‪.۵‬جبران‪ :‬ریشه واکنش جبران احساس حقارت و عدم کفایت است و در واقع فرد ناهشیارانه تالش می کند ضعف های خود را بپوشاند و آن را به شیوه دیگری‬
‫جبران کند‪.‬‬
‫‪.۶‬دلیل تراشی‪ :‬نوعی سازوکار روانی است که در آن فرد به طور ناهشیار سعی می کند رفتار های غیر منطقی و غیر قابل پذیرش را که به طور نامعقول و تحت‬
‫تاثیر حاالت هیجانی از او سر زده است‪،‬به ظاهر منطقی و معقول جلوه دهد و حقانیت خود را به ثبوت برساند‪.‬‬
‫‪4‬‬

5.

‫‪.۷‬همانندسازی‪ :‬شخص به طور ناهشیار‪،‬اعمال‪،‬رفتار وگفتار خود را با فرد یا افراد مورد نظر همانند می کند‪،‬و چون بسیاری از عادات و ارزش ها‪،‬رفتار های‬
‫خوب و بد‪،‬افکار و عقاید و تمایالت نوجوانان و جوانان از طریق همانند سازی به وجود می آید‪،‬این سازوکار دفاعی اهمیت زیادی در رشد شخصیت آن ها دارد‪.‬‬
‫‪.۸‬جابجایی‪ :‬انتقال افکار‪،‬احساس‪،‬انرژی روانی یا حالت های عاطفی از شخصی یا شیء به شخص یا شیء دیگر که به طور ناهشیار صورت می گیرد و به طور‬
‫معمول واکنش های نوجوانان و جوانان از موضوعات پر خطر به موضوعات کم خطری منتقل می شود‪.‬‬
‫‪.۹‬تصعید‪ :‬زمانی که هدف جابجایی جنبه سازندگی‪،‬خالقیت و مفید بودن داشته باشد‪،‬به آن تصعید می گویند‪،‬یعنی آرزوها و امیال شکست خورده و ناکام نوجوان و‬
‫جوان به مورد دیگری که بیشتر جنبه خالقانه سازنده و معنوی دارد و مورد قبول فرد و جامعه نیز قرار می گیرد‪،‬تبدیل می شود‪.‬‬
‫‪.۱۰‬فرافکنی یا برون فکنی‪ :‬نوعی سازوکار دفاعی است که در آن شخص به طور ناهشیار‪،‬‬
‫نقایص‪،‬آرزوها‪،‬افکار و انگیزه های نامطلوب و تمایالت و خصایل غیرقابل قبول خود را به دیگران نسبت می دهد و خود را عاری از آن ها می داند‪.‬سازوکار‬
‫دفاعی فرافکنی عالوه بر اینکه اضطراب را کاهش می دهد‪،‬موجب می شود که فرد احساس های حقیقی خود را نیز ظاهر کند‪.‬‬
‫"مراحل رشد روانیجنسی"‬
‫فروید برای تبیین نظریه رشد شخصیت خود‪،‬مراحل رشد روانی_جنسی را مطرح می کند‪.‬‬
‫در نظریه فروید‪،‬موضوع تمایالت جنسی شامل تمام تالش های شهوانی و ارضای امیال می شود‪.‬‬
‫فروید در نظریه "رشدشخصیت" خود پنج مرحله را در رشد روانی_جنسی پیشنهاد کرده است‪ .‬این مراحل شامل مراحل دهانی‪،‬مقعدی‪،‬آلتی‪،‬دوره کمون(نهفتگی) و‬
‫تناسلی می شود‪.‬‬
‫مرحله آلتی‬
‫پسران و دختران در مرحله آلتی‪،‬یعنی مرحله توجه به آلت جنسی خود متفاوت می شوند‪.‬‬
‫از سه تا پنج یا شش سالگی‪،‬عالقه کودک به آلت جنسی خود و به فعالیت های دستکاری متمرکز می شود‪.‬‬
‫به نظر فروید‪،‬پسر ها در این سنین نوعی وابستگی وعشق به مادر پیدا می کنند و پدر را رقیب خود می پندارند‪.‬این حالت را "عقده ادیپ" نامیده اند‪ .‬کودک دلش می‬
‫خواهد پدرش از خانه برود و در عین حال واهمه دارد که شاید پدرش مایل نباشد پسر در کنار مادر باشد‪.‬‬
‫‪5‬‬

6.

‫عقده "الکترا" نیز در تجربه جنسی دختر‪،‬در مقایسه با پدر و مادرش رخ می دهد‪.‬به عقیده فروید دختر در این سنین از مادر روگردان می شود و به پدر روی می‬
‫آورد‪.‬‬
‫مرحله دهانی‬
‫نوزاد از زمان تولد تا تقریبا هجده ماهگی‪،‬مرحله دهانی را می گذراند‪.‬‬
‫در این مرحله ک در طول آن منشا اصلی دهان است‪.‬کودک روی مکیدن‪،‬گاز گرفتن و غذا خوردن متمرکز است و لب ها‪،‬دهان و گلو نقش اصلی را بازی می‬
‫کنند‪.‬‬
‫مرحله مقعدی‬
‫در مرحله لذت مقعدی‪،‬یعنی حدود بین هجده ماهگی تا سه سالگی‪،‬مقعد منبع اصلی لذت است‪.‬‬
‫در طول این دوره‪،‬کودک لذت خود را از نگهداری و سپس بیرون ریزی مدفوع خود تامین می کند‪.‬‬
‫دورهکمون یا نهفتگی‬
‫پس از رفع تعارضات ناشی از عقده ادیپ‪،‬از ‪ ۶-۷‬تا ‪ ۱۱‬سالگی امیال جنسی کودک غیرفعال است؛کودک به مدرسه می رود و فعالیت های او بیشتر بر بازی و‬
‫درس متمرکز است‪.‬در واقع کودک وارد مرحله نهفتگی می شود‪.‬‬
‫مرحله تناسلی‬
‫مرحله تناسلی‪،‬در واقع مرحله جنسی است که با سن بلوغ شروع می شود و مشخصه های آن‪،‬‬
‫دوباره بیدار شدن امیال جنسی است‪.‬مرحله تناسلی از ابتدای نوجوانی یعنی در حدود دوازده سالگی شروع می شود و تا آخر عمر ادامه می یابد‪ .‬در مرحله‬
‫تناسلی‪،‬انرژی جنسی بیشتر روی جنس مخالف متمرکز می شود‪.‬‬
‫نوفرویدی ها‬
‫نوفرویدی ها نقش تمایالت جنسی را مرکزی و هسته ای نمی دانند‪.‬فروید بر اهمیت نهاد و نیروهای غریزی به عنوان منبع انرژی شخصیت اشاره و بر نقش فرامن‬
‫نیز تاکید کرد‪،‬اما به اهمیت نقش من توجه کمتری کرد‪.‬نظریه پردازان بعدی‪،‬تعدادی از مفاهیم اساسی فروید را در سه مسیر تا اندازه ای متفاوت با او گسترش دادند‪.‬‬
‫این سه حوزه شامل روان شناسی من‪،‬نظریه روابط شیء و دیگدگاه میان فردی است‪.‬‬
‫نظریه های روان شناسی من (خود)‬
‫یکی از مسیر های جدید پس از فروید روان شناسی من بود که توسط سه نفر تز کسانی که جزء روان شناسان مشهور من محسوب می شوند و مطالبی بر مدل‬
‫نظری روان تحلیلی افزوده اند‪،‬یعنی آنا فروید‪،‬هاینز هارتمن و اریک اریکسون ادامه یافت‬
‫‪6‬‬

7.

‫آنا فروید‬
‫آنا فروید (‪ )۱۹۸۲ - ۱۸۹۵‬مسیر جدید روانشناسی من را دنبال کرد و بیشتر به این موضوع‬
‫پرداخت که چگونه من وظایف اصلی خویش را به عنوان مجری شخصیت انجام می دهد‪.‬‬
‫او در ارزیابی رشد کودکان عالوه بر سائق های جنسی و پرخاشگرانه کودکان به معیارهای‬
‫دیگر رسش مثل حرکت از وابستگی به سوی خوداتکایی نیز توجه میکرد‪.‬‬
‫وی نام خطوط رشد را برای تحول و رشد تدریجی رفتارها برگزید‪.‬‬
‫آنا فروید(‪ )۱۹۳۶‬در کتاب من و مکانیسم های دفاعی به ده مکانیسم دفاعی که تا آن زمان‬
‫روان تحلیل گران کشف کرده بودند و بیشتر آن ها در این فصل مطرح شده اند‪،‬اشاره می‬
‫کند‪.‬‬
‫وی دو مکانیسم همانند سازی با پرخاشگر و نوعدوستی را اضافه کرده است‪.‬‬
‫‪7‬‬

8.

‫هاینز هارتمن‬
‫هاینز هارتمن روی کارکرد خودمختار و انطباقی من تاکید کرد‪.‬‬
‫او معتقد بود نهاد و من محصول یک فاز به هم ریخته اولیه اند و مسیر رشد‬
‫مجزایی برای خود دارند‪.‬‬
‫هارتمن بر نقش مهم من در تعامالت کلی با دنیای خارج تاکید می کرد‪.‬‬
‫‪8‬‬

9.

‫اریک اریکسون‬
‫شاید تنها نظریه پرداز روان پویشی که به کل زندگی‪ ،‬نه فقط بر ‪،‬کودکی توجه کرده است‪ ،‬اریک‬
‫اریکسون (‪ )۱۹۰۲-۱۹۹۴‬باشد‪.‬‬
‫اریکسون همانند آدلر و هورنای به من )‪ )ego‬یا آنچه هویت خود توجه بیشتری کرد‪.‬‬
‫او نیز با تأکید بر«من» جنبه های میان فردی نظریه روان تحلیلگری را گسترش داد‪.‬‬
‫اما مهمترین کمک وی مبحث مراحل روانی_ اجتماعی زندگی است که رشد کودکان و بزرگساالن‬
‫را در بر میگیرد‪.‬‬
‫مراحل هشت گانه اریکسون روی بحران هایی متمرکزند که در مراحل مختلف زندگی پیش می آیند‪.‬‬
‫اگر این بحرانها یا تکالیف رشدی پشت سر گذاشته شوند و انجام نگیرند در بروز بحرانهای رشدی‬
‫دیگر مشکل ساز می شوند‪ .‬برخالف مراحل روانی جنسی فروید‪ ،‬مراحل ‪-‬روانی اجتماعی اریکسون‬
‫به طور کامل پشت سر گذاشته نمی شوند و در تمام طول عمر پابرجا می مانند‪.‬در ادامه‪،‬هشت مرحله‬
‫روانی_اجتماعی اریکسون به طور مختصر شرح داده می شود‪.‬‬
‫‪.۱‬اعتماد در برابر بی اعتمادی (معادل مرحله دهانی)‬
‫‪.۲‬خودمختاری در برابر شرم(معادل مرحله مقعدی)‬
‫‪.۳‬ابتکار در برابر احساس گناه(معادل مرحله آلتی)‬
‫‪.۴‬سختکوشی در برابر احساس حقارت(معادل دوره نهفتگی)‬
‫‪.۵‬هویت در برابر آشفتگی(معادل مرحله تناسلی)‬
‫‪.۶‬صمیمیت در برابر انزوا(معادل مرحله تناسلی)‬
‫‪.۷‬باروری در برابر رکورد(معادل مرحله تناسلی)‬
‫‪.۸‬تمامیت در برابر یاس(معادل مرحله تناسلی)‬
‫‪9‬‬

10.

‫نظریه های روابط موضوعی(روابط شئ)‬
‫منظور از روابط موضوعی روابط کودک با دیگران یا اشیای (موضوع های) محبوب زندگیش به خصوص مادر است‪.‬‬
‫نظریه پردازان روابط موضوعی معتقد بودند که رابطه فرد با مراقبت کننده (معموال مادر) الگویی برای تمام روابط نزدیک بزرگسالی میشود‪ .‬کانون این مبحث‪،‬‬
‫نگرش هشیارانه یا ناهشیارانه کودک در مورد رابطه یا درونی سازی است‪ .‬نکته مورد عالقه این نظریه پردازان این است که روابط اولیه درونی شده چطور بر‬
‫بزرگسالی و شخصیت کودکان تأثیر می گذارند ‪.‬‬
‫موضوع (شیء) در این نظریه به بازنمایی نمادی فرد دیگر در محیط کودک که اغلب والد است اشاره دارد کودک از طریق درون فکنی‪ ،‬افراد مهم در زندگی خود‬
‫را به صورت نمادی در شخصیت خویش وارد می کند‪ .‬این دیدگاه از این فکر نشأت گرفته که مردم اغلب دستخوش امیال دیگران هستند نیروهای بی طرف را‬
‫تأیید نمیکنند ‪.‬فشار آنها را خنثی میدانند و برعکس بر تأثیر اولین روابط متقابل میان افراد توجه دارند نظریه پردازان معاصر به روابط موضوعی و نقش روابط‬
‫انسانی در رشد ناهنجاری ها‪ ،‬میپردازند‪.‬آنها عقیده دارند نخستین رابطهٔ میان مادر و فرزند در رشد کودک و خودشناسی او‪ ،‬تصور او از دیگران و کیفیت روابط‬
‫انسانی او بسیار مؤثر است ‪.‬آشفتگیهای سخت در اولین روابط انسان ممکن است به رابطه های آشفته یا ضعیف و ناقص میان او و افراد دیگر منجر شود‪ .‬از این‬
‫رو تماسهای متقابل بر روابط محسوس بعدی سخت تأثیر می گذارد‪.‬‬
‫روان شناسان روابط موضوعی هر یک الگوی خاصی را در علت شناسی ارائه کرده اند ولی به نظر همه آنها نابهنجاری در روابط اوایل کودکی ریشه دارد ‪.‬‬
‫کار نظریه پردازان روابط موضوعی از جمله جان بولبی(‪ )۱۹۸۱_۱۹۰۷‬و ماری اینثورث(‪ )۱۹۹۹_۱۹۱۳‬به شکل گیری مفهوم دلبستگی به عنوان نظریه رشد‬
‫کودک و شکل گیری آنچه اکنون چارچوب آگاهی از شخصیت بزرگسال را تشکیل می دهد‪،‬به خصوص به صورتی که در مورد روابط رمانتیک بزرگسالی به کار‬
‫گرفتند‪.‬اغلب کودکان سبک دلبستگی ایمن را در خود نسبت به مراقب پرورش می دهند‪ ،‬و بعد ها در بزرگسالی و روابط عاشقانه‪ ،‬بدون اضطراب بیش از حد‬
‫درمورد اینکه آیا معشوق به آن ها اهمیت می دهد یا نه‪،‬باهمسر خود ارتباط برقرار می کنند‪.‬‬
‫اما کودکانی که در کودکی دلبسته نا ایمن بوده اند‪،‬امکان دارد در بزرگسالی الگوی دلبستگی اضطرابی نشان دهند که به دلیل آن احساس می کنند نمی توانند به‬
‫محبت و حمایت همسر خود متکی باشند‪ .‬گروه دیگری که دلبستگی ناایمن دوری جو دارند‪ ،‬از طرد شدن توسط دیگران می ترسند‪،‬بنابراین با دور ماندن‪ ،‬از‬
‫خودشان مراقبت می کنند‪.‬‬
‫‪10‬‬

11.

‫ارزیابی مبتنی بر روان پویشی‬
‫بعضی از مشاهدات فروید دقیق و معتبرند‪.‬او تشخیص داد که اولین تجربیات کودک بر رفتار بزرگسالی او تاثیر می گذارد و کشمکش درونی‪،‬منشا مهمی برای‬
‫مشکالت روان شناختی است‪ .‬شاید یکی از بهترین مفاهیمی که فروید توصیف کرده‪ ،‬مفهوم ضمیر و انگیزه های ناهشیارانه ای است که نقش مهمی در رفتار‬
‫انسان دارد‪ .‬بر اساس توافق همه جانبه ای از انسان رفتارهایی سر میزند که به ظاهر منعکس کننده فرایندهایی است که از آنها آگاهی ندارد اما کشف فرایندهای‬
‫ناهشیارانه مشکالت خاصی را برای پژوهشگران به وجود می آورد‪ .‬پژوهشگران معاصر به مطالعه فرایندهای پیچیده شناختی و پیوستگی آنها با اختالالت روان‬
‫شناختی میپردازند امروزه شماری از پژوهشگران به فرایندهای ناهشیار و برخی به فرایندهای بدون هشیاری اشاره میکنند‪ .‬فرایندهای بدون هشیاری مربوط به راه‬
‫هایی میشوند که تجربه های آموختۀ ما در آن سازمان مییابد و بدون هیچگونه آگاهی انجام وظیفه میکنند‪ .‬رفتارهای خودکار و منظم همیشگی ما از این نوع هستند‬
‫و ما میتوانیم انتظارها ‪ ،‬باورها و حتی خاطراتی را که آگاهی درستی از آنها نداریم ‪،‬سازمان بخشیم و به این گونه در آوریم‪ .‬چندین مورد از الگوهای نظری فروید‬
‫به اثبات نرسیده اند‪. ۱ :‬همگانی شمردن غرایز جنسی و تهاجمی به عنوان بنیاد تمام رفتارهای انسان‪ .‬عالوه بر انگیزه های زیست شناختی‪ ،‬انگیزه های آموخته شده‬
‫دیگر نیز قدرتمندند ‪ .۲‬هیچ شاهدی در دست نیست که رشد انسان براساس مراحل روان شناختی تعیین شده از سوی فروید باشد‪.۳ .‬هیچ شاهدی در ترتیب عمل‬
‫اجباری ساختارهای روانی مفروض آنچنان که ناهشیار‪ ،‬نیمه هشیار و هشیار در اختالالت توجیه شده اند وجود ندارد‪.‬‬
‫رفتار گرایی‬
‫رفتار گرایی به محیط یادگیری رفتار مربوط می شود‪".‬رفتار"‪،‬نتیجه یاد گرفتن چیز یا عملی است که در گذشته رخ داده است‪.‬‬
‫الگوی رفتاری بر رفتار قابل مشاهده کودک و عوامل محیطی که موجب نگهداری رفتار می شوند‪،‬تاکید دارد‪.‬‬
‫از نظر دیدگاه رفتاری شرطی سازی کالسیک‪،‬شرطی سازی عامل یاکنشگر و یادگیری مشاهده ای در رفتار گرایی به عنوان سه نوع یادگیری مطرح شده اند‪.‬‬
‫شرطی سازی کالسیک‬
‫شرطی شدن با روش کالسیک‪،‬که نوعی یادگیری پایه ای است‪،‬شامل تولید محرک های خنثی می شود؛محرک هایی که برای احضار پاسخ های غیر ارادی ایجاد‬
‫می شوند‪.‬شرطی کردن کالسیک‪،‬هر دو نوع محرک و پاسخ شرطی و غیر شرطی را دربرمیگیرد‪.‬‬
‫یک محرک خنثی به خودی خود موجب پاسخ نمی شود‪،‬اما اگر محروک خنثی به طور مکرر با موقعیت خطرناکی همراه شود‪،‬به محرک شرطی مبدل می شود و‬
‫به تنهایی می تواند به پاسخ غیر شرطی‪،‬مانند ترس منجر شود‪ .‬وقتی یک موقعیت خنثی قادر به تولید ترس باشد‪،‬ترسی که به وجود می آورد یک پاسخ شرطی شده‬
‫نام دارد و این پاسخ شرطی شده و یادگرفته شده و درآسیب شناسی روانی اهمیت خاصی دارند‪.‬‬
‫‪11‬‬

12.

‫شرطی سازی کنشگر‬
‫شرطی سازی کنشگر‪،‬به نتایج رفتار مربوط می شود؛یعنی این احتمال که پاسخ‪،‬با به دنبال آمدن پاداش یا مجزات‪،‬افزایش یا کاهش می یابد‪ .‬در مقابل‪،‬اگر پاسخ ها به‬
‫نتایج نا مطلوب منجر شوند تقویت نمی شوند و احتمال وقوع آن ها ضعیف تر خواهد شد و در آینده ممکن است بروز نکنند‪.‬‬
‫اسکینر(‪ )۱۹۵۳‬نظریه نتایج رفتاری را مطالعه و "اصل تقویت"را بررسی کرد‪.‬‬
‫تنبیه یا مجازات‪،‬زمانی رخ می دهد که پاسخ به نتیجه منفی بینجامد‪.‬‬
‫هنگامی که رفتاری نتایج مثبت در پی داشته باشد‪،‬آن رفتار به طور مثبت تقویت می شود و احتمال وقوع آن در آینده افزایش می یابد‪.‬‬
‫حال این پرسش مطرح می شود که رفتار های پیچیده تر چگونه آموخته می شوند؟‬
‫زیرا رفتار آدمی فقط شامل چند رفتار ساده نیست‪.‬رفتار های پیچیده الزاما از طریق یادگیری شرطی به طور مستقیم تقویت نمی شوند‪.‬فرایند پاداش دهی به رفتار های کم‬
‫و بیش مطلوب یا به اصطالح شکل دهی‪،‬موجب یادگیری الگو های جدید رفتار می شود‪.‬فرایند شکل دهی تدریجی است و جریان تقویت را برای چند مرحله موقت میانی‬
‫فراهم می سازد‪.‬همچنان که شخص بر یکگام جدید توفیق می یابد‪،‬تقویت طوری نقل مکان می کند که به مرحله بعد از آخرین گام برسد‪.‬از این رو‪ ،‬فرد نمی تواند‬
‫همزمان یاد بگیرد‪،‬برای مثال هم بلند حرف بزند و هم عامیانه رفتار کند‪.‬رفتار نامطلوب نیز ممکن است در نتیجه فرایند شکل دهی‪،‬که طی سال ها کامل شده است بروز‬
‫کند‪.‬‬
‫شکل دهی رفتار نقش مهمی در رشد‪،‬درک و درمان اختالل کودکان دارد‪.‬الگو های رفتاری پیچیده و آشفته را به هیچ وجه نباید در درون خود تقویت کرد‪.‬الگوی ناموافق‬
‫را نیز می توان طی زمان به صورت بخش های کوچکتری از رفتار نامطلوب درآورد‪.‬‬
‫تقویت منفی نیز در کاهش و افزایش رفتار ها نقش دارد‪.‬در تقویت منفی‪،‬احتمال بروز یک رفتار با کنار گذاشتن یک محرک منفی‪،‬یعنی برداشتن یک موقعیت ناگوار‬
‫افزایش می یابد‪.‬‬
‫رابطه دیگر بین محرک و پاسخ شامل"گریز و اجتناب" می شود‪.‬یک پاسخ گریز‪ ،‬و ضعیت منفی را متوقف می سازد‪.‬در حالی که پاسخ اجتناب از وضعیت منفی‬
‫جلوگیری می کند‪.‬‬
‫افراد مضطرب از پاسخ های گریز و اجتناب بسیار استفاده می کنند‪.‬‬
‫یادگیری مشاهده ای‬
‫الگو برداری یا یادگیری از راه مشاهده‪،‬نوع دیگری از یادگیری است‪.‬الگو برداری‪ ،‬فرایند یادگیری رفتار از راه مشاهده کارهای دیگران یا تقلید است‪.‬‬
‫یادگیری از راه مشاهده بخشی از نطریه یادگیری اجتماعی است‪ .‬در این نظریه رفتار انسان‪،‬محصول رویداد های بیرونی است و فرایند های شناختی درونی تلقی می‬
‫شود‪ .‬بافت اجتماعی فرد به این دلیل مهم است که موقعیت ها و فرصت های بسیاری را برای مشاهده و تقلید رفتار ها به وجود می آورد‪.‬‬
‫‪12‬‬

13.

‫ارزیابی مبتنی بر رفتارگرایی‬
‫در زمینه رفتارگرایی پژوهش های بسیاری انجام گرفته است‪ .‬از آنجا که این الگو بر مطالعه محیط کودک تاکید می کند‪،‬حساسیت خاصی به عوامل فرهنگی و‬
‫اجتماعی او دارد‪ .‬به همین ترتیب این روش به کسب آگاهی از تاریخچه یادگیری و اوضاع محیط افراد می پردازدو توجه ویژه ای به تاثیرات نژادی‪،‬جنسی و‬
‫قومی دارد‪.‬لیکن به توجیه یادگیری اختالالت روان شناختی به دلیل سادگی بیش از حد آن انتقاد شده است‪.‬‬
‫انتقاد دیگر وارد بر رفتار گرایی این است که بدون در نظر گرفتن جنبه های مشاهده ناپذیر‪،‬وجود انسان سعی در توجیه رفتار ناسازگارانه و نامتعادل آدمی‬
‫دارد؛و بدین ترنیب نقششناخت را در رفتار های نابهنجار کم اهمیت جلوه می دهد‪.‬‬
‫الگوی شناختی‬
‫چگونگی درک ‪،‬شناخت ‪،‬توجه ‪،‬استدالل‪ ،‬قضاوت و کسب معلومات انسان‪ ،‬نقش مهمی در درک اختالالت دارد‪ .‬تصورات نادرست در مورد موقعیتهای‬
‫اجتماعی‪ ،‬گرایش به تفکر منفی‪ ،‬بدون داشتن اطالعات کافی و عادت نادرست مقصر شناختن خود برای بدبختی ها ‪،‬نمونه هایی از عملکرد ناقص و نابجای‬
‫شناختی محسوب می شوند‪.‬‬
‫روان شناسان شناختی مانند بک (‪ ،)۱۹۶۳‬رفتار نابهنجار را با الگوهای فکری تحریف شده پیوند می دهند که در نهایت به رفتار مختل می انجامد‪.‬‬
‫این تحریفات میتوانند شامل تفکر دو مقوله ای (هرچیز را یا سیاه یا سفید دیدن )و تعمیم افراطی (اتفاقی که یک بار رخ داده است‪ ،‬همیشه اتفاق خواهد افتاد) باشد‪.‬‬
‫برای مثال افسردگی ممکن است با دیدی منفی از خود جهان و آینده (معروف به سه گانه یا مثلث شناختی) ارتباط داده شود‪ .‬چنین افرادی سوگیری هایشان را با‬
‫بی توجهی به حوادثی که از دیدگاههای منف یشان حمایت نمی کند حفظ می کنند سایر اختالالت ممکن است پیامد فرایندهای یادگیری اجتماعی باشند که در آن‬
‫رفتار دیگران مشاهده و آنگاه تقلید می شود‪.‬‬
‫تحریف ها و نواقص شناختی‬
‫نواقص شناختی به ضعف تفکر مربوط می شوند‪ ،‬مانند هنگامی که پاسخ های کودک و حاالت عاطفی او از تفکر دقیق و تصمیم گیری الزم برخودار‬
‫نباشند‪ .‬تحریف های شناختی به فرایندهای شناختی مانند تصورات غلط و تفسیر های نادرست از وقایع محیطی مربوط می شوند و فعاالنه ذهن را به خود مشغول‬
‫می دارند و فرد را آشفته می سازند‬
‫هدف درمانگران شناختی شناسایی افکار تحریف شده و یافتن برنامه هایی است که آن ها را حذف کرده و با فرایند های فکری و رفتارهای معقول تر و منطقی‬
‫تر جایگزین می کنند‪.‬درپان های مبتنی بر الگوی شناختی‪،‬شامل شناسایی و دگرگون کردن الگو های فکری مشکل آفرین است‪.‬‬
‫ممکن است یک بیمار افسرده به نگهداری دفتر یادداشت برای شناسایی افکار خودکار منفی ای که به ذهنش خطور می کند‪،‬ترغیب شود‪.‬سپس می توان این افکار‬
‫را با استدالل منطقی و تکالیف عملی به چالش گرفت‪.‬هنگامی که احساس می شود می توان رفتار ها را با مشاهده و تقلید عوض کرد‪،‬از بازی نقش نیز می توان‬
‫بهره گرفت‪.‬‬
‫‪13‬‬

14.

‫الگوی شناختی_رفتاری‬
‫الگوی درمان بر فرایند یادگیری و تاثیرات محیط و اهمیت تفکر شناختی و پردازش اطالعات در رشد و درمان اختالالت روان شناختی تاکید دارد‪.‬این‬
‫الگو‪،‬ادراشناختی_رفتاریکات‪،‬تصورات‪،‬ارزشیابی ها‪،‬پردازش اطالعات و شیوه های تعامل افراد‪،‬تقویت و پاداش را بررسی می کند‪.‬‬
‫الگوی انسان گرا‪/‬وجود گرا‬
‫نظریه پردازان و متخصصان بالینی انسان گرا‪،‬عقاید خود را به صورت انحراف کامل از تمرکز سنتی روان شناسی سنتی در نظر داشتند که نقش اراده آزاد را در‬
‫تجربه انسان به حداقل رسانده بود‪.‬‬
‫روان شناسان طرفدار دیدگاه انسان گرایی معتقدند‪ ،‬افراد برای خودشکوفایی و کشف معنی در زندگی تالش می کنند‪.‬هسته اساسی این رویکرد‪،‬این است که افراد به‬
‫سمت خودشکوفایی(بالفعل سازی استعداد های بالقوه شان)برانگیخته می شوند‪.‬‬
‫این دیدگاه اختالالت روانی را نتیجه توان رشد مقید و محدود شده می داند‪ .‬به عبارت دیگر تصور میشود اختالل روانی زمانی ایجاد میشود که از خودشکوفایی‪،‬‬
‫مسئولیت و اختیار هر فرد در زندگی خود جلوگیری به عمل می آید؛ این مسئله می تواند با امتناع از پذیرش مسئولیت و با دیدی منفی نسبت به خود پیوند یابد(‬
‫راجرز‪ )۱۹۵۱،‬بر این اساس افسردگی میتواند پیامد بازداری میل به خودشکوفایی یا پیامد عدم تناسب شایان توجه بین خود ادراک شده فرد و خود ایده آل او باشد‪.‬‬
‫الگوی سیستمی‬
‫طرفداران دیدگاه خانواده (سیستمی) فرد را به صورت مؤلفه ای از الگوی تعامل و روابطی که درون خانواده وجود دارد در نظر می گیرند‪ .‬نظریه سیستم ها طی‬
‫سالهای ‪ ۱۹۴۰‬و ‪ ۱۹۵۰‬رشد بسیاری یافت‪.‬‬
‫در نظریه سیستمی بر سامانه خانواده و سامانه های بزرگتر خارج از آن تأکید می شود‪ .‬در این دیدگاه به جای در نظر گرفتن بیمار مبتال به اختالل روانی به عنوان‬
‫یک فرد کل خانواده وی به عنوان یک نظام اجتماعی در نظر گرفته می شود‪ .‬بر این اساس موضع اختالل روانی را نمی توان در فرد یافت بلکه اختالل بیانگر‬
‫کژکنشی الگوهای تعاملی در خانواده به مثابه یک کل است (برای نمونه بیتسن و همکاران ‪ )۱۹۵۶‬برتاالنفی (‪ )۱۹۳۴‬برای نخستین بار نظریه سیستمی کلی یا عمومی‬
‫را مطرح کرد‪.‬‬
‫در این نظریه روشهای شکل گیری و عملکرد تمام سامانه های زندگی توصیف شده است‪ .‬دانشمندان اجتماعی بر اساس کار بر تاالنفی نظریه های مربوط به تعامل‬
‫خانواده و وابستگی های درونی آن را توسعه دادند نظریه های سیستمی ‪،‬خانواده تغییر در هر بخش از سامانه را موجب بروز تغییر در سایربخشهای سامانه می دانند‪.‬‬
‫به دلیل افزایش مشکالت خانوادگی در زمان جنگ‪ ،‬نیاز مبرمی به ایجاد برنامه های درمانی کوتاه مدت و مؤثر احساس شد و در پی آن درمانهای گروهی توسعه‬
‫یافت‪.‬توسعه یافت (گلدنبرگ و گلدنبرگ‪ )۱۹۹۶ ،‬نظریه هایی که در زمینۀ گروه درمانی مطرح شدند ‪،‬اساس نظریه های سیستمی را پایه ریزی کردند‪.‬‬
‫‪14‬‬

15.

‫الگوی اجتماعی فرهنگی‬
‫نظریه پردازان در چارچوب دیدگاه اجتماعی_ فرهنگی بر شیوه ای که افراد مؤسسات اجتماعی و نیروهای اجتماعی بر فرد تأثیر میگذارند‪،‬تأکید دارند در‬
‫واقع این رویکرد همان رویکرد نظامهای خانوادگی در مقیاسی وسیع تر است که بر آداب و رسوم فرهنگی و عوامل اجتماعی مانند فقر برای تبیین اختالل‬
‫روانی تأکید دارد‪ .‬این رویکرد تفاوت های موجود در بروز برخی از اختاللها در جوامع مختلف یا گروههای درون جامعه را مانند طبقه اجتماعی و جنسیت‬
‫دلیل مستحکمی بر این مدعا میداند که شرایط اجتماعی میتوانند به آسیبهای خاص روانی منجر شوند‪.‬‬
‫الگوی تکاملی‬
‫در این رویکرد بر قوۀ سازگاری رفتار تأکید می‪.‬شود بر اساس نظریه تکاملی گونه ها از طریق فرایند انتخاب طبیعی تکامل یافته اند از آنجا که افراد برای‬
‫دستیابی به منابع محدود موجود رقابت میکنند آن دسته از افرادی که به خوبی با محیط سازگار میشوند اقبال بیشتری برای زنده ماندن دارند و در عین حال‬
‫ژنهایشان را نیز به نسل بعدی منتقل میکنند و آنهایی که سازگاری خوبی ندارند از بین خواهند رفت ارتباط موجود بین این نظریه و بحث اختالالت روانی در‬
‫اینجاست که اختالل روانی برای بقایش در بین جمعیت بشری نیازمند این است که به دالیلی سازگارانه باشد‪ .‬افسردگی ممکن است رفتاری سازگارانه تلقی‬
‫‪،‬شود برای مثال هر گاه موجود با موقعیتهایی مواجه شود که در آن برنده شدن غیر ممکن است‪ .‬اضطراب زمانی سازگارانه قلمداد می شود که ما در مواجهه‬
‫با موقعیت های(مبارزه یا گریز) برای مثال در برابر حیوان خطرناکی قرار گرفته ایم‪.‬این حقیقت که امروزه اضطراب نمی تواند سازگاری حاصل‬
‫کند‪،‬نمایانگر(پس افتادگی ژنوم)است که به وسیله آن‪،‬ژن هایی که دیگر سودمند نیستند‪،‬ایستادگی می کنند‪،‬زیرا برای حذف شدن نیاز به زمان بیشتری دارند‪.‬‬
‫این رویکرد ما را بر آن داشته که کارکردهای رفتار را در نظر داشته باشیم‪.‬با این حال‪،‬آشکارا در مورد رفتارهایی که فقط از راه ژنتیکی تعیین نمی‬
‫شوند‪،‬کاربردی نیست و کاربرد این الگو در درمان(مهندسی و مشاور ژنتیکی)به لحاظ اخالقی مورد شک و ترید است‪.‬همچنین آزمودن این عقاید ممکن‬
‫نیست‪.‬‬
‫الگوی استعداد برای تنیدگی‬
‫اگرچه عوامل ژنتیکی بسیار موثرند‪،‬علل اختالالت روانی را به طور کامل توجیه نمی کنند‪.‬بنابراین‪،‬عوامل غیر ژنتیک مانند تاثیرات محیط و تنیدگی ها نیز‬
‫در ایجاد و نگهداری اختالالت روانی نقش دارند‪،‬کنش متقابل و فعالی بین وراثت و سایر زمینه های زیستی و تاثیرات محیطی وجود دارد‪.‬‬
‫رویکرد التقاطی‬
‫هیچ کدام از الگو ها پاسخ نهایی را برای اختالل روانی فراهمنمی سازد‪ .‬گروهی از روان شناسان بالینی ترجیح می دهند که رویکردی التقاطی اتخاذ‬
‫کنند‪.‬یعنی استفاده از همه الگو ها به نحوی مناسب‪.‬برای مثال آن ها چه بسا از الگو های متفاوتی در مراخل مختلف درمان بهره گیرند‪.‬‬
‫‪15‬‬

16.

‫شایان ذکر است اعتقاد صرف به یک رویکرد می تواند بسیار محدود کننده باشد‪ ،‬به‬
‫ویژه به این دلیل که بیماری های روانی ممکن است پیامد یک زنجیره سببی باشند‪ .‬برای‬
‫‪،‬نمونه ممکن است استرس علت بی واسطه یک اختالل باشد‪ ،‬اما این مسئله ممکن است‬
‫فقط برای افرادی مشکل آفرین باشد که سوگیری های شناختی پیدا کرده اند که خود این‬
‫سوگیری ها میتواند معلول نابهنجاری هایی در مغز باشد‪ .‬این موضوع در مورد درمان‬
‫مبنی بر الگوی عالم _عامل که بر یگانگی بیمار تأکید دارد‪ ،‬اهمیت بیشتری پیدا می کند‬
‫‪.‬بنابراین مالحظه دقیق هر بیمار حین فرایند ارزیابی باید به انتخاب درمانی بینجامد که‬
‫مناسب حال وی باشد‪،‬سپس میتوان کارایی درمان انتخابی را ارزیابی و تغییرات الزم را‬
‫براساس تحلیل علمی ایجاد کرد‪.‬اما گاه متخصصان بالینی ممکن است اولویت هایی‬
‫داشته باشند که بر دیدگاهشان در مورد درمانجو حکمفرما شود و مسیر انتخاب درمان‬
‫خاص را تحت تأثیر قرار دهد‪، .‬بنابراین آگاهی از دیدگاههای مختلف اهمیت دارد‪.‬‬
‫‪16‬‬
English     Русский Правила