كتاب رياضيات و كاربرد آن در مديريت
مؤلف: ليدا فرخي
اهداف درس
فهرست مطالب
فصل اول: بردارها
فصل دوم:ماتريس و دترمينان
فصل سوم: دستگاه معادلات خطي و توابع خطي
فصل چهارم: توابع چند متغيره
فصل پنجم:معادلات ديفرانسيل
فصل ششم: انتگرال
فصل اول: بردارها
1.1بردارها در صفحه
1.1.1تعريف
1.1.2 تساوي دو بردار
1.1.3 جمع بردارها
1.1.4 بردار صفر
1.1.5 ضرب عدد در بردا ر(ضرب اسكالر)
1.1.7 تعريف
1.11 قضيه
1.1.13 تعريف قرينه ي يك بردار
1.1.14 تعريف تفاضل دو بردار
1.15 تعبير هندسي تفاضل دو بردار
1.1.16 اندازه ي يك بردار
1.1.18 قضيه
ادامه
1.1.20 تعريف فضاي برداري حقيقي
بردارهاي يكه
1.1.25 تعريف توازي بردارها
1.1.25 قضيه
1.2 ضرب عددي دو بردار
1.2.1 تعريف ضرب عددي دو بردار
1.2.4 قضيه
1.2.5 تعريف زاويه ي بين دو بردار
1.2.6 قضيه
1.2.8 نتيجه
1.2.10 تصوير يك بردار بر روي بردار ديگر
1.2.11 تعريف
1.3 بردارها در فضاي سه بعدي
1.3.1 تعريف
1.3.2 قضيه
1.3.4 تعريف
1.3.5 تعريف
1.3.7 نكته
1.3.8 قضيه
1.3.15 نتيجه
1.3.14نكته
1.3.15قضيه
1.3.16تعريف
1.3.17قضيه
1.3.18قضيه
1.4.1تعريف
1.4.3قضيه
1.4.4قضيه
1.4.5قضيه
1.4.7قضيه
1.4.9نتيجه
1.4.11قضيه
1.4.12تعريف
1.4.13قضيه
1.5.1تعريف
1.5.3تعريف
1.5.4قضيه
1.5.5تعريف
فصل دوم:ماتريس و دترمينان
2.1ماتريس
2.1.1تعريف
2.1.2تعريف
2.1.3تعريف
2.1.4تعريف
2.1.5تعريف تساوي دو ماتريس
2.1.7تعريف
2.1.9تعريف
2.1.11قضيه
2.1.13تعريف
2.1.15قضيه
2.1.16قضيه
2.1.19قضيه
2.1.20تعريف
2.1.21قضيه
2.1.23تعريف
2.1.25تعريف
2.2.1تعريف
2.2.2تعريف
2.2.3تعريف
2.2.4تعريف
2.2.7قضيه(خواص دترمينان)
2.2.15تعريف
2.3وارون ماتريس
2.3.1تعريف
2.3.5اعمال سطري مقدماتي
2.3.8قضيه
2.3.11تعريف
2.3.13قضيه
2.3.13قضيه
2.3.17قضيه
فصل سوم: دستگاه معادلات خطي و توابع خطي
3.1دستگاه معادلات خطي
3.1.1تعريف
3.1.2روش حذف گوسي
3.1.6قضيه
3.1.8دستور كرامر
3.1.10تعريف
3.1.11قضيه
3.1.13نتيجه
3.1.15قضيه
3.1.13نتيجه
3.2استقلال و وابستگي خطي
3.2.1تعريف
3.3رتبه ي يك ماتريس
3.3.1تعريف
3.3.6خواص رتبه ي ماتريس
3.3.7نتيجه
3.4توابع خطي
3.4.1تعريف
3.4.3قضيه
3.4.6تعريف
3.4.7تعريف
3.4.8تعريف
فصل چهارم:توابع چند متغيره
4.1توابع چند متغيره
4.1.3تعريف
4.2حد و پيوستگي توابع چند متغيره
4.2.1تعريف
4.2.2قضيه
4.2.3قضيه
4.2.5قضيه
4.2.6نتيجه
4.2.8قضيه
4.2.10قضيه
4.2.12تعريف
4.2.14قضيه
4.2.16قضيه
4.3مشتقهاي جزئي
4.3.1تعريف
4.3.4مشتقهاي جزيي مرتبه هاي بالاتر
4.3.6قضيه
4.4ديفرانسل كل و مشتقگيري ضمني
4.4.1تعريف
4.4.3نكته
4.4.6تعريف
4.4.8قاعده زنجيري براي توابع چند متغيره
4.4.10مشتقگيري ضمني
4.4.12مشتقهاي جزيي توابع ضمني
4.5ماكسيمم و مينيمم توابع دو متغيره
4.5.1تعريف
4.5.2تعريف
4.5.4قضيه
4.5.8آزمون مشتق دوم
4.6ماكسيمم و مينيمم توابع نسبت به شرايط داده شده
4.6.1روش جايگزيني
4.6.3روش لاگرانژ
4.6.5شرط كافي براي وجود ماكسيمم و مينيمم توابع نسبت به شرايط داده شده
4.6.6نكته
فصل پنجم:معادلات ديفرانسيل
5.1آشنايي با معادلات ديفرانسيل
5.1.1تعريف
5.1.2تعريف
5.1.4تعريف
5.1.7تعريف
5.2معادلات ديفرانسيل جدايي پذير
5.2.1تعريف
4.28M
Категория: МатематикаМатематика

كتاب رياضيات و كاربرد آن در مديريت

1. كتاب رياضيات و كاربرد آن در مديريت

‫كتاب‬
‫رياضيات و كاربرد آن در‬
‫مديريت‬
‫رشته هاي حسابداري و مديريت‬

2. مؤلف: ليدا فرخي

‫مؤلف‪ :‬ليدا فرخي‬
‫تهيه ي پاور پوينت‪ :‬اردوان ميرزايي‬
‫تعداد واحد ‪3 :‬‬

3. اهداف درس

‫اهداف درس‬
‫توانايي حل مسئله‬
‫تقويت تفكر رياضي‬
‫آشنايي با‪ :‬بردارها‬
‫ماتريس و دترمينان‬
‫دستگاه معادالت خطي و توابع خطي‬
‫توابع چند متغيره و معادالت ديفرانسيل‬
‫انتگرال‬

4. فهرست مطالب

‫فهرست مطالب‬
‫‪ ‬‬
‫فصل اول‪ :‬بردارها‬
‫‪ ‬‬
‫فصل دوم‪:‬ماتريس و دترمينان‬
‫‪ ‬‬
‫فصل سوم‪ :‬دستگاه معادالت خطي و توابع خطي‬
‫‪ ‬‬
‫فصل چهارم‪ :‬توابع چند متغيره‬
‫‪ ‬‬
‫فصل پنجم‪:‬معادالت ديفرانسيل‬
‫‪ ‬‬
‫فصل ششم‪ :‬انتگرال‬

5. فصل اول: بردارها

‫فصل اول‪ :‬بردارها‬
‫‪ ‬‬
‫بردارها در صفحه‬
‫‪ ‬‬
‫ضرب عددي دو بردار‬
‫‪ ‬‬
‫بردارها در فضاي سه بعدي‬
‫‪ ‬‬
‫ضرب برداري بردارها‬
‫‪ ‬‬
‫بردارها در فضاي‪ n‬بعد‬

6. فصل دوم:ماتريس و دترمينان

‫فصل دوم‪:‬ماتريس و دترمينان‬
‫‪ ‬‬
‫‪ ‬‬
‫‪ ‬‬
‫ماتريس‬
‫دترمينان‬
‫وارون ماتريس‬

7. فصل سوم: دستگاه معادلات خطي و توابع خطي

‫فصل سوم‪ :‬دستگاه معادالت خطي و توابع خطي‬
‫‪ ‬‬
‫دستگاه معادالت‬
‫‪ ‬‬
‫استقالل و وابستگي خطي‬
‫‪ ‬‬
‫رتبه ي يك ماتريس‬
‫‪ ‬‬
‫توابع خطي‬

8. فصل چهارم: توابع چند متغيره

‫فصل چهارم‪ :‬توابع چند متغيره‬
‫‪ ‬‬
‫توابع چند متغيره‬
‫‪ ‬‬
‫حد و پيوستگي توابع چند متغيره‬
‫‪ ‬‬
‫مشتق هاي جزيي‬
‫‪ ‬‬
‫ديفرانسيل كل و مشتقگيري ضمني‬
‫‪ ‬‬
‫ماكسيمم و مينيمم توابع دو متغيره‬
‫‪ ‬‬
‫ماكسيمم و مينيمم توابع نسبت به شرايط داده شده‬

9. فصل پنجم:معادلات ديفرانسيل

‫فصل پنجم‪:‬معادالت ديفرانسيل‬
‫‪ ‬‬
‫آشنايي معادالت ديفرانسيل‬
‫‪ ‬‬
‫معادالت ديفرانسيل جدايي پذير‬

10. فصل ششم: انتگرال

‫فصل ششم‪ :‬انتگرال‬
‫‪ ‬‬
‫انتگرال‬

11. فصل اول: بردارها

‫فصل اول‪ :‬بردارها‬

12.

‫كميتهايي مانند سرعت يا شتاب يك متحرك و نيروي وارد بر‬
‫يك جسم هنگامي مشخص مي شوند كه عالوه بر اندازه سو‬
‫و جهتشان نيز معين باشد‪.‬اين نوع كميت ها را برداري مي‬
‫ناميم‪.‬‬

13.

‫برخي از كميت ها هنگامي كه اندازه ي آنها بر حسب واحد‬
‫مشخصي داده شود كامال معين مي شوند‬
‫‪.‬‬
‫مانند درجه ي حرارت‪ ،‬جرم‪ ،‬طول و حجم ‪ ،‬هزينه و درآمد‪.‬‬
‫اين گونه كميت ها را عددي يا اسكالر مي ناميم‬
‫‪.‬‬

14. 1.1بردارها در صفحه

‫‪1.1‬بردارها در صفحه‬

15. 1.1.1تعريف

‫‪1.1.1‬تعريف‬
‫پاره خط ‪AB‬كه ابتداي آن ‪ A‬و انتهاي آن ‪ B‬است‪ ،‬يك پاره خط‬
‫جهت دار ناميده مي شود‪ .‬به شكل زير توجه كنيد‪:‬‬
‫‪B‬‬
‫‪A‬‬
‫پاره خط جهت دار‪ AB‬رايك بردار مي ناميم و با‪ AB‬نمايش ميدهيم‬
‫نقطه ي ‪ A‬را مبدا و نقطه ي ‪ B‬را انتهاي برداَرمي ناميم‪.‬‬

16. 1.1.2 تساوي دو بردار

‫‪ 1.1.2‬تساوي دو بردار‬
‫دو بردار‪ AB‬و ‪ CD‬را برابر يا همسنگ مي ناميم و مينويسيم‬
‫‪ ، AB=CD‬اگر اندازه و جهت آنها يكي باشد‪.‬‬
‫‪B‬‬
‫‪D‬‬
‫‪C‬‬
‫‪A‬‬

17. 1.1.3 جمع بردارها

‫‪ 1.1.3‬جمع بردارها‬
‫دو بردار ‪ AB‬و‪ CD‬را در نظر مي‬
‫گيريم‪.‬مجموع ‪AB+CD‬برداري است مانند ‪ V‬كه به يكي‬
‫از دو روش زير به دست مي آيد‪.‬‬
‫با توجه به تعريف تساوي دو بردار‪ ،‬مي توان دو برداررا كه‬
‫داراي يك مبدا نباشند نيز با يكديگر جمع كرد‪.‬‬

18.

‫روش اول‬
‫از نقطه ي ‪ B‬بردار‪ BE‬را برابر با بردار ‪ CD‬رسم مي كنيم‪.‬‬
‫بردار ‪ V=AE‬مجموع دو برذار‪ AB‬و ‪ CD‬است‪.‬‬
‫‪D‬‬
‫‪E‬‬
‫‪V=AE‬‬
‫‪C‬‬
‫‪B‬‬
‫‪V=AB+BE=AB+CD‬‬
‫‪A‬‬

19.

‫روش دوم‬
‫از نقطه ي دلخواه ‪ ،P‬دو برابر‪ PQ‬و‪ PR‬را كه به ترتيب برابر با‬
‫بردارهاي‪ AB‬و‪ CD‬هستند ‪ ،‬رسم مي كنيم‪ .‬بردار‪ PS‬قطرمتوازي‬
‫االضالع حاصل از اين دو بردار برابر با ‪V‬مجموع دو بردار‪AB‬‬
‫و‪ CD‬است‪.‬‬
‫‪S‬‬
‫‪B‬‬
‫‪D‬‬
‫‪Q‬‬
‫‪C‬‬
‫‪A‬‬
‫‪P=V=PQ=AB+CD‬‬
‫‪R‬‬
‫‪V‬‬
‫‪P‬‬

20. 1.1.4 بردار صفر

‫‪ 1.1.4‬بردار صفر‬
‫اگر اندازه ي بردار‪ V‬برابر صفر باشد يعني ‪، V =0‬‬
‫بردار‪ V‬را بردار صفر مي ناميم و‪ 0‬با نشان مي دهيم‪ .‬بنا‬
‫بر اين اندازه ي ‪ 0‬برابر صفر است ‪ ،‬ولي جهت آن‬
‫مشخص نيست‪.‬‬

21. 1.1.5 ضرب عدد در بردا ر(ضرب اسكالر)

‫‪ 1.1.5‬ضرب عدد در بردا‬
‫ر(ضرب اسكالر)‬
‫فرض مي كنيم‪ V‬برداري دلخواه و‪ C‬عددي حقيقي باشد‪.‬منظور‬
‫از حاصلضرب عدد ‪ C‬در بردار‪ V‬برداري است با اندازه ي‬
‫‪ C V‬و همجهت با ‪ V‬اگر‪ C>0‬و در خالف جهت ‪V‬‬
‫اگر‪ .C<0‬حاصلضرب عدد ‪ C‬در بردار‪ V‬را با ‪ CV‬نشان مي‬
‫دهيم‪.‬در شكل ‪:‬اگر‪ C=0‬آنگاه ‪ CV‬برابر است با بردار صفر‪.‬‬
‫‪CV‬‬
‫‪V‬‬
‫‪CV‬‬
‫‪V‬‬

22. 1.1.7 تعريف

‫‪ 1.1.7‬تعريف‬
‫بردار‪ V‬را كه ابتداي آن مبدا مختصات و انتهاي آن نقطه ي‬
‫)‪(a1 , a2‬است در صفحه ي مختصات ‪ xoy‬است ‪ ،‬بردار‬
‫نظير زوج مرتب )‪ (a1 , a2‬مي ناميم‪ .‬اعداد ‪ a1‬و ‪ a2‬را‬
‫مؤلفه هاي بردار‪ V‬ميناميم و مي نويسيم‪:‬‬
‫)‪(a1 , a2‬‬
‫‪a1‬‬
‫)‪V= (a1 , a2‬‬
‫‪V‬‬
‫‪a2‬‬
‫‪0‬‬

23. 1.11 قضيه

‫‪ 1.11‬قضيه‬
‫اگر )‪ V1=(a1,a2‬و )‪ V2=(b1,b2‬دو بردار باشند ‪ ،‬آنگاه‬
‫مجموع ‪ V1+V2‬برابر است با‪:‬‬
‫)‪V1+V2= (a1+b1 , a2+b2‬‬

24. 1.1.13 تعريف قرينه ي يك بردار

‫‪ 1.1.13‬تعريف قرينه ي يك بردار‬
‫اگر)‪ ،V=(a1,a2‬آنگاه بردار )‪ (-a1,-a2‬را قرينه ي بردار‪V‬‬
‫مي ناميم و با ‪ -V‬نشان مي دهيم‪ .‬پس‪:‬‬
‫)‪-V=(-a1, -a2‬‬

25. 1.1.14 تعريف تفاضل دو بردار

‫‪ 1.1.14‬تعريف تفاضل دو بردار‬
‫بردار )‪ V+(-U‬را كه مساوي با جمع ‪ V‬با قرينه ي ‪ U‬است‬
‫تفاضل ‪ U‬از‪ V‬مي ناميم و با ‪ V-U‬نشان مي دهيم‪ .‬يعني‪:‬‬
‫)‪V-U=V+(-U‬‬

26. 1.15 تعبير هندسي تفاضل دو بردار

‫‪ 1.15‬تعبير هندسي تفاضل دو بردار‬
‫نمايش هاي دو بردار‪ V‬و‪ U‬را از يك نقطه رسم مي كنيم‪.‬‬
‫در اين صورت‪ ،‬پاره خط جهت داري كه مبدا آن نقطه ي‬
‫انتهايي نمايش ‪ U‬و انتهاي آن‪ ،‬نقطه ي انتهايي نمايش ‪V‬‬
‫باشد ‪ ،‬يك نمايش بردار ‪ V-U‬است‪ .‬زيرا بنا بر تعريف‬
‫جمع بردارها داريم‪:‬‬
‫‪U+(V-U)=V‬‬

27. 1.1.16 اندازه ي يك بردار

‫‪ 1.1.16‬اندازه ي يك بردار‬
‫اندازه ي بردار )‪ V=(a1,a2‬برابر است با‪:‬‬
‫‪2‬‬
‫‪2‬‬
‫‪V = a1+a2‬‬

28. 1.1.18 قضيه

‫‪ 1.1.18‬قضيه‬
‫اگر‪ V‬و‪ U‬و‪ W‬بردارهايي در‪ Vx‬بوده و‪ c‬و‪ d‬اعدادي حقيقي‬
‫باشند‪ ،‬آنگاه جمع برداري و ضرب اسكالر داراي خواص‬
‫زيرند‪:‬‬
‫‪ ( U+V=V+U‬قانون جا به جايي جمع)‬
‫‪ ‬‬
‫‪( U+(V+W)=(U+V)+W ‬قانون شركت پذيري جمع)‬
‫‪ ‬برداري مانند ‪ 0‬در‪ V‬وجود دارد به طوري كه‪V+0=V‬‬
‫(وجود هماني نسبت به عمل جمع)‬
‫‪ ‬برداري مانند ‪ -V‬و‪ V‬در هست به طوري كه‬
‫‪(V+(-V)=0‬وجود قرينه ي هندسي نسبت به عمل جمع)‬

29. ادامه

‫ادامه‬
‫‪ ‬‬
‫‪ ‬‬
‫‪ ‬‬
‫‪ ‬‬
‫)‪ ( (cd) V=c (dV‬قانون شركت پذيري)‬
‫‪ ( C (U+V)=cU+cV‬قانون بخشپذيري)‬
‫‪ ( (c+d)U=cU+dU‬قانون بخشپذيري)‬
‫‪ ( +- U=U‬وجود هماني نسبت به ضرب اسكالر)‬

30. 1.1.20 تعريف فضاي برداري حقيقي

‫‪ 1.1.20‬تعريف فضاي برداري حقيقي‬
‫فضاي برداري حقيقي ‪ V‬مجموعه اي است از بردارها‪ ،‬همراه‬
‫با مجموعه اعداد حقيقي ( اسكالرها) ‪ ،‬با دو عمل جمع‬
‫برداري و ضرب اسكالر‪ ،‬به طوري كه هر جفت بردار‪U‬‬
‫و‪ V‬در‪ V‬و هر اسكالر‪ ، c‬بردارهاي ‪ U+V‬و‪ cU‬طوري‬
‫تعريف شده باشند كه در خواص قضيه ي قبل صدق كنند‪.‬‬

31. بردارهاي يكه

‫بردارهاي يكه‬
‫اندازه ي هر دو بردار (‪0‬و‪ )1‬و(‪1‬و‪ ، )0‬برابر با ‪ 1‬است‪،‬‬
‫آنها را بردارهاي يكه مي ناميم و با نمادهاي زير نشان‬
‫ميدهيم‪.‬‬
‫)‪j = (0,1‬‬
‫)‪i = (1,0‬‬

32.

‫با توجه به نماد گذاري گذشته براي هر بردار )‪ V=(a1,a2‬به‬
‫دست مي آوريم‬
‫‪:‬‬
‫‪(a1,a2)=a1 (1,0)+a2 (0,1)=a1 i+ a2 j‬‬

33.

‫بنابر اين هر بردار ‪ V2‬در را مي توان به صورت يك تركيب‬
‫خطي از دو بردار ‪ i‬و ‪( j‬عبارتي به صورت ‪a1 i + a2 j‬را يك‬
‫تركيب خطي از ‪ i‬و ‪ j‬مي نامند‪ ).‬نوشت‪ .‬از اين رو بردارهاي ‪ i‬و ‪j‬‬
‫يك پايه براي فضاي برداري ‪ V2‬تشكيل مي دهند ‪ .‬تعداد عناصر‬
‫يك پايه يك فضاي برداري ‪ ،‬بعد فضاي برداري نام دارد‪.‬‬
‫بنابر اين ‪ V2‬يك فضاي برداري دو بعدي است‪.‬‬

34. 1.1.25 تعريف توازي بردارها

‫‪ 1.1.25‬تعريف توازي بردارها‬
‫دو بردار نا صفر‪ U‬و‪ V‬را موازي مي ناميم ‪ ،‬در صورتي كه‬
‫اسكالر (عدد حقيقي ) ‪ c‬وجود داشته باشد‪ ،‬به طوري‬
‫كه ‪. V=cU‬‬

35. 1.1.25 قضيه

‫‪ 1.1.25‬قضيه‬
‫اگر‪ V‬بردار نا صفري باشد ‪ ،‬آنگاه‬
‫‪V‬‬
‫‪1‬‬
‫‪v‬‬
‫=‪U‬‬
‫بردار يكه ( واحد) هم جهت با ‪ V‬است‬
‫‪.‬‬

36. 1.2 ضرب عددي دو بردار

‫‪ 1.2‬ضرب عددي دو بردار‬

37. 1.2.1 تعريف ضرب عددي دو بردار

‫‪ 1.2.1‬تعريف ضرب عددي دو بردار‬
‫اگر )‪ U=(a1,a2‬و)‪ V=(b1,b2‬دو بردار در‪ V2‬باشند ‪،‬‬
‫آنگاه حاصلضرب عددي دو بردار‪ U‬و‪ V‬را با ‪ U.V‬نشان‬
‫مي دهيم و به صورت زير تعريف مي كنيم‪:‬‬
‫‪U.V=(a1,a2).(b1,b2)=a1 b1+a2 b2‬‬

38.

‫توجه مي كنيم كه حاصلضرب عددي دو بردار ‪ ،‬عددي‬
‫حقيقي است و بردار نيست‪ .‬اين حاصلضرب داخلي يا‬
‫حاصلضرب نقطه اي دو بردار نيز ناميده مي شود‪.‬‬

39. 1.2.4 قضيه

‫‪ 1.2.4‬قضيه‬
‫اگر‪ U‬و‪ V‬و‪ W‬بردارهايي در‪ V2‬بوده و ‪ c‬يك اسكالر باشد‪.‬‬
‫آنگاه‪:‬‬
‫‪U.V=V.U‬‬
‫‪.1‬‬
‫‪U.(V+W)=U.V+U.W‬‬
‫‪.2‬‬
‫‪(U+V).W=U.W+V.W‬‬
‫‪.3‬‬
‫)‪c(U.V)=(cU).V=U.(cV‬‬
‫‪.4‬‬
‫‪0.U=0‬‬
‫‪.5‬‬
‫‪V.V= V‬‬
‫‪.6‬‬

40. 1.2.5 تعريف زاويه ي بين دو بردار

‫‪ 1.2.5‬تعريف زاويه ي بين دو بردار‬
‫فرض مي كنيم ‪ U‬و‪ V‬دو بردار نا صفر باشند به‬
‫طوري ‪ U‬كه مضرب اسكالري از‪ V‬نباشد‪.‬اگر‪ OP‬و‪OQ‬‬
‫به ترتيب بردارهاي نمايشگر‪ U‬و‪ V‬باشند‪.‬آنگاه زاويه ي‬
‫بين ‪ U‬و‪ V‬را كوچكترين زاويه ي بين دو پاره خط ‪OP‬‬
‫و‪ OQ‬تعريف مي كنيم‪.‬‬

41.

‫شكل زيرزاويه ي بين دو بردار را ذر حالتي كه مضرب‬
‫اسكالري از نباشد‪ ،‬نشان مي دهد‪:‬‬
‫‪y‬‬
‫‪Q‬‬
‫‪P‬‬
‫‪u‬‬
‫‪x‬‬
‫‪v‬‬
‫‪θ‬‬

42. 1.2.6 قضيه

‫‪ 1.2.6‬قضيه‬
‫اگر ‪ θ‬زاويه ي بين دو بردار‪ U‬و‪ V‬باشد‪،‬آنگاه‪:‬‬
‫‪U.V= U V cos θ‬‬

43. 1.2.8 نتيجه

‫‪ 1.2.8‬نتيجه‬
‫از قضيه ي قبل نتيجه مي شود كه دو بردار‪ U‬و‪ V‬بر هم‬
‫عمودند ( متعامدند) اگر و تنها اگر‪:‬‬
‫‪U.V=0‬‬

44. 1.2.10 تصوير يك بردار بر روي بردار ديگر

‫‪ 1.2.10‬تصوير يك بردار بر روي بردار ديگر‬
‫فرض مي كنيم ‪ OP‬و‪ OQ‬به ترتيب نمايشگرهاي بردارهاي‬
‫‪U‬و‪ V‬باشند‪.‬تصوير‪ OQ‬در جهت ‪،OP‬بردار‪ OR‬است‪،‬كه‬
‫در آن ‪ R‬پاي عمود از نقطه ‪ Q‬ي بر خطي است كه از دو‬
‫نقطه ي كه از دو نقطه ‪ D‬و‪ P‬مي گذرد‪.‬‬

45.

‫شكل‪ :‬تصوير بردار‪ V‬بر روي بردار‪P‬‬
‫‪y‬‬
‫‪Q‬‬
‫‪p‬‬
‫‪v‬‬
‫‪u‬‬
‫‪x‬‬
‫‪R‬‬
‫‪θ‬‬
‫‪o‬‬

46. 1.2.11 تعريف

‫‪ 1.2.11‬تعريف‬
‫اگر‪ U‬بردار ناصفري باشد‪ ،‬تصوير برداري ‪ V‬روي بردار‪U‬‬
‫به صورت زير تعريف مي كنيم‪:‬‬
‫‪u‬‬
‫‪U.V‬‬
‫‪2‬‬
‫‪U‬‬
‫‪v‬‬
‫= ‪Proj u‬‬

47.

‫تصوير اسكالر‪ V‬روي ‪ U‬برابر با ‪ V cosθ‬است ‪ .‬با توجه‬
‫به قضيه داريم‪:‬‬
‫)‬
‫‪U‬‬
‫‪U‬‬
‫(‪=V.‬‬
‫‪V.U‬‬
‫‪U‬‬
‫= ‪V cosθ‬‬

48. 1.3 بردارها در فضاي سه بعدي

‫‪ 1.3‬بردارها در فضاي سه بعدي‬

49. 1.3.1 تعريف

‫‪ 1.3.1‬تعريف‬
‫مجمو عه ي تمام سه تايي هاي مرتب از اعداد حقيقي را‬
‫فضاي عددي سه بعدي مي ناميم و با ‪ R‬نشان مي دهيم‪.‬‬
‫هر سه تايي مرتب (‪ z‬و‪ y‬و‪ )x‬را يك نقطه در فضاي عددي‬
‫سه بعدي مي ناميم‪.‬‬

50. 1.3.2 قضيه

‫‪ 1.3.2‬قضيه‬
‫فاصله ي بين دو نقطه (‪ z‬و‪ y‬و‪ p)x‬و (‪ z‬و‪ y‬و‪ p)x‬برابر‬
‫‪1 1 1‬‬
‫‪2 2 2‬‬
‫است با‪:‬‬
‫) ‪pp = (x –x )+(y –y )+(z –z‬‬
‫‪1‬‬
‫‪2‬‬
‫‪1‬‬
‫‪2‬‬
‫‪1‬‬
‫‪2‬‬
‫‪1 2‬‬

51. 1.3.4 تعريف

‫‪ 1.3.4‬تعريف‬
‫يك بردار در فضاي سه بعدي‪ ،‬يك سه تايي مرتب از اعداد‬
‫حقيقي به صورت (‪2 a 3‬و‪ a‬و‪ ) a 1‬است‪ .‬اعداد‪ a 2، a 1‬و‪ a 3‬را‬
‫مولفه هاي بردار ( ‪ a‬و‪ a‬و ‪ )a‬مي ناميم‪ .‬مجموعه تمام‬
‫‪1‬‬
‫‪2 3‬‬
‫بردارهايي به صورت ( ‪ a‬و ‪ a‬و‪) a‬را با ‪ V3‬نشان مي‬
‫‪1‬‬
‫‪2‬‬
‫‪3‬‬
‫دهيم‪.‬‬

52.

‫اگر بردارهاي يكه ‪ i‬و‪ j‬و‪ k‬عبارت باشند از‪:‬‬
‫)‪k=(0,0,1‬‬
‫)‪j=(0,1,0‬‬
‫)‪i=(1,0,0‬‬
‫آنگاه هر بردار (‪ V=(a1,a2,a3‬در‪ V3‬را مي توان به صورت‬
‫زير نوشت‪:‬‬
‫‪V=(a1,a2,a3)=a1 i+ a2 j+ a3 k‬‬

53. 1.3.5 تعريف

‫‪ 1.3.5‬تعريف‬
‫سه زاويه ي ‪ α‬و‪ β‬و‪ δ‬زوايايي كه بردار‪ V‬نا صفر به ترتيب‬
‫با جهت مثبت محورهاي ‪ x‬و‪ y‬و‪ z‬مي سازد را زواياي‬
‫هادي ‪ V‬مي ناميم‪.‬توجه كنيد كه هر زاويه ي هادي بزرگتر‬
‫يا مساوي ‪ 0‬و كوچكتر يا مساوي ‪ п‬است‪.‬‬

54.

‫زواياي هادي بردار (‪ V=(a1,a2,a3‬در شكل نشان داده شده‬
‫‪z‬‬
‫است‪.‬‬
‫‪a3‬‬
‫) ‪p =(a1,a2,a3‬‬
‫‪y‬‬
‫‪β‬‬
‫‪a2‬‬
‫‪V‬‬
‫‪δ‬‬
‫‪α‬‬
‫‪o‬‬
‫‪a1‬‬
‫‪R‬‬
‫‪x‬‬

55.

‫در شكل مؤلفه هاي ‪ V‬اعدادي مثبت و زواياي هادي آن مثبت‬
‫و كوچكتر‪ п/2‬از هستند‪.‬به طوري كه در شكل ديده مي‬
‫شود‪ ،‬مثلث قايم الزاويه‪ OPR‬است و داريم ‪:‬‬
‫‪a1‬‬
‫‪V‬‬
‫=‬
‫‪OR‬‬
‫‪OP‬‬
‫=‪COSα‬‬

56.

‫مي توان نشاشن داد كه دستور اخير به ازاي ‪п/2 ≤α≤ п‬‬
‫نيز بر قرار است‪.‬دستور هاي مشابهي براي ‪ COSβ‬و‬
‫‪ COS α‬به دست مي آيند‪.‬‬
‫‪a3‬‬
‫‪V‬‬
‫= ‪COS α‬‬
‫‪a2‬‬
‫‪V‬‬
‫= ‪COSβ‬‬

57.

‫اعداد ‪ COS α‬و ‪ COSβ‬و‪ COS δ‬راكسينوسهاي هادي‬
‫بردار‪ V‬مي نامند‪.‬‬
‫توجه كنيد كه بردار صفر ‪ ،‬زواياي هادي و در نتيجه كسينوس‬
‫هاي هادي ندارد‪.‬‬

58. 1.3.7 نكته

‫‪ 1.3.7‬نكته‬
‫اگر اندازه ي يك بردار و كسينوسهاي هادي آن معلوم‬
‫باشند‪،‬آنگاه بردار به طور منحصر به فردي معي است‪،‬‬
‫زيرا‪:‬‬
‫‪a1= COS α V‬‬
‫‪a2= COSβ V‬‬
‫‪a3= COS δ V‬‬

59. 1.3.8 قضيه

‫‪ 1.3.8‬قضيه‬
‫اگر ‪ COS α‬و ‪ COSβ‬و ‪ COS δ‬كسينوسهاي هادي بردار‬
‫‪V‬باشند‪،‬آنگاه‪:‬‬
‫‪2‬‬
‫‪2‬‬
‫‪COSβ + COS δ = 1‬‬
‫‪2‬‬
‫‪COS α +‬‬

60. 1.3.15 نتيجه

‫‪ 1.3.15‬نتيجه‬
‫از قضيه و تعريف كسينوسهاي هادي نتيجه مي شمد كه مؤلفه‬
‫هاي يك بردار يكه كسينوسهاي هادي آن هستند‪.‬‬

61.

‫به عبارت ديگر اگر (‪ V=(a1,a2,a3‬بردار يكه هم جهت با ‪V‬‬
‫باشد آنگاه‪:‬‬

62.

‫در مورد بردارهاي فضايي اعمال جمع ‪ ،‬تفريق‪،‬ضرب اسكالر‬
‫و ضرب عددي دو بردار در‪، V3‬مشابه آنچه ‪ V2‬در‬
‫تعريف مي شوند‪.‬‬
‫فرض مي كنيم )‪ U=(a1,a2,a3‬و )‪ V=(b1,b2,b3‬يك اسكالر‬
‫باشد‪.‬داريم‪:‬‬

63.

‫الف‬
‫ب‬

64.

‫پ‬
‫ت‬

65. 1.3.14نكته

‫‪1.3.14‬نكته‬
‫به آساني مي توان نشان داد كه‪:‬‬
‫‪1‬‬
‫‪0‬‬

66. 1.3.15قضيه

‫‪1.3.15‬قضيه‬
‫اگر‪ θ‬زاويه ي بين دو بردار نا صفر‪ U‬و‪ V‬در‪ V3‬باشد آنگاه‪:‬‬

67. 1.3.16تعريف

‫‪1.3.16‬تعريف‬
‫دو بردار در‪ V3‬را موازي مي ناميم اگر و تنها اگر يكي از‬
‫بردارها مضرب اسكالري از ديگري باشد‪.‬‬

68. 1.3.17قضيه

‫‪1.3.17‬قضيه‬
‫دو بردار نا صفر در‪ V3‬موازي اند اگر و تنها اگر زاويه ي‬
‫بين آنها ‪ 0‬يا‪ п‬باشد‪.‬‬

69. 1.3.18قضيه

‫‪1.3.18‬قضيه‬
‫دو بردار نا صفر‪ U‬و‪ V‬در‪ V3‬متعامدند اگر و تنها اگر‬
‫‪U.V=0‬‬

70.

‫‪1.4‬ضرب برداري بردارها‬

71. 1.4.1تعريف

‫‪1.4.1‬تعريف‬
‫اگر )‪ U=(a1,a2,a3‬و )‪ V=(b1,b2,b3‬آنگاه حاصل ضرب‬
‫برداري‪ U‬در‪ V‬با نشان‪ U*V‬مي دهيم‪.‬برداري است كه به‬
‫صورت زير تعريف مي شود‪:‬‬
‫)‪U*V=(a2b3-a3b2,a3b1-a1b3,a1b2-a2b1‬‬

72.

‫براي سهولت در يادگيري و به ذهن سپردن دستور ‪ ، U*V‬از‬
‫نماددترمينين استفاده مي كنيم‪.‬يك دترمينان مرتبه ي دوم را‬
‫به صورت زير تعريف مي كنيم‪:‬‬

73.

‫با استفاده از نماد دترمينان دستور محاسبه ي ‪ U*V‬به‬
‫صورت زير در مي آيد‪:‬‬

74.

‫سمت راست عبارت اخير را مي توان با نماد زير نشان داد‪:‬‬

75. 1.4.3قضيه

‫‪1.4.3‬قضيه‬
‫اگر‪ U‬و‪ V‬بردارهايي در‪ V3‬باشند‪ ،‬آنگاه‪:‬‬
‫)‪U*V= - (V*U‬‬

76. 1.4.4قضيه

‫‪1.4.4‬قضيه‬
‫اگر‪ i‬و‪ j‬و‪ k‬بردارهاي يكه ي ‪ V3‬باشند‪ ،‬آنگاه‪:‬‬

77. 1.4.5قضيه

‫‪1.4.5‬قضيه‬
‫اگر‪ U‬و‪ V‬و‪ W‬بردارهايي در‪ V3‬و‪ c‬يك اسكالر باشد آنگاه‪:‬‬

78. 1.4.7قضيه

‫‪1.4.7‬قضيه‬
‫اگر‪ U‬و‪ V‬دو بردار‪ V3‬و‪ θ‬زاويه ي بين‪ U‬و‪ V‬باشد‪،‬آنگاه‪:‬‬
‫‪U*V = U V sinθ‬‬

79. 1.4.9نتيجه

‫‪1.4.9‬نتيجه‬
‫اگر‪ U‬و‪ V‬دو بردار نا صفر در‪ V3‬باشند آنگاه و موازي اند‬
‫اگر و تنها اگر ‪U*V=0‬‬

80. 1.4.11قضيه

‫‪1.4.11‬قضيه‬
‫اگر‪ U‬و‪ V‬و‪ W‬سه بردار در‪ V3‬باشند‪ ،‬آنگاه‪:‬‬

81. 1.4.12تعريف

‫‪1.4.12‬تعريف‬
‫فرض مي كنيم )‪ U=(a1,a2,a3‬و )‪V=(b1,b2,b3‬و‬
‫)‪ . W =(c1,c2,c3‬حاصلضرب )‪ U.(V*W‬را‬
‫حاصلضرب عددي سه گانه بردارهاي ‪U‬و‪ V‬و‪ W‬مي‬
‫ناميم‪.‬‬

82.

‫حاصلضرب عددي سه گانه برابر است با‪:‬‬

83.

‫حاصلضرب عددي سه گانه يك اسكالر است‪.‬‬

84. 1.4.13قضيه

‫‪1.4.13‬قضيه‬
‫اگر‪ U‬و‪ V‬دو بردار نا صفر در باشند آنگاه‪:‬‬

85.

‫‪1.5‬بردارهاي فضاي ‪ n‬بعدي‬

86. 1.5.1تعريف

‫‪1.5.1‬تعريف‬
‫فرض كنيد ‪ n‬عدد صحيح مثبتي باشد‪ n ،‬تايي مرتب‬
‫)‪(x1,x2…,xn‬مجموعه اي از‪ n‬عدد است كه به ترتيب‬
‫معيني نوشته شده اند‪.‬‬

87.

‫اعداد حقيقي ‪ xn,……,x2,x1‬را به ترتيب مؤلفه هاي اول تا‬
‫‪n‬ام اين‪ n‬تايي مرتب مي خوانيم‪.‬مجموغه ي تمام ‪n‬تايي‬
‫‪n‬‬
‫هاي مرتب را با ‪ R‬نشان مي دهيم‪.‬‬

88.

‫دو تايي مرتب)‪ Y=(y1,y2,…yn‬و)‪ X=(x1,x2,…xn‬را‬
‫برابر مب ناميم اگر و تنها اگر براي هر‪ i=1,2,…n‬داشته‬
‫باشيم‪:‬‬
‫‪xi=yi‬‬

89. 1.5.3تعريف

‫‪1.5.3‬تعريف‬
‫فرض مي كنيم)‪ U=(a1,a2,…an‬و)‪ V=(b1,b2,…bn‬دو‬
‫بردار در‪ Vn‬و‪ c‬عدد حقيقي (اسكالر) باشد‪.‬‬

90.

‫مجموع دو بردار و ضرب اسكالر عدد در بردار به صورت‬
‫زير تعزيف مي شود‪:‬‬
‫)‪U+V=(a1+b1,a2+b2,…,an+bn‬‬
‫)‪cU=(ca1,ca2,…,can‬‬

91. 1.5.4قضيه

‫‪1.5.4‬قضيه‬
‫فرض مي كنيم ‪ U‬و‪ V‬و ‪ W‬سه بردار در‪ Vn‬و‪ c‬و‪ k‬دو‬
‫اسكالر (عدد حقيقي) باشند‪ .‬در اين صورت‬
‫الف)جمع بردارها جا به جايي پذير است‪ ،‬يعني‬
‫‪U+V=V+U‬‬

92.

‫ب) جمع بردارها شركت پذير است‪ ،‬يعني‬
‫)‪(U+V)+W=U+(V+W‬‬
‫پ)عمل جمع داراي عضو خنثي است يعني‬
‫بردار)‪ 0=(0,0,…,0‬بردار صفر‪ n‬مؤلفه اي وجود دارد به‬
‫طوري كه‬
‫‪U+0=U‬‬

93.

‫ت) براي هر ‪ U‬بردار قرينه ‪ –U‬وجود دارا به طوري كه‬
‫‪U+(-U)=0‬‬
‫‪c (U+V)=c U +c V‬‬
‫ث)‬
‫)‪(c k) U=c (k U‬‬
‫ج)‬
‫‪(c+ k) U=c U +k U‬‬
‫ح)‬
‫خ)وجود هماني نسبت به ضرب اسكالر‪،‬يعني‬
‫‪1U=U‬‬

94. 1.5.5تعريف

‫‪1.5.5‬تعريف‬
‫طول بردار )‪ U=(a1,a2,…an‬برابر است با‬

95. فصل دوم:ماتريس و دترمينان

‫فصل دوم‪:‬ماتريس و دترمينان‬

96.

‫در اين فصل با معرفي ماتريس مفهوم بردار را تعميم مي‬
‫دهيم‪.‬همچنين انواع ماتريس‪،‬ماتريسهاي خاص و اعمال‬
‫جبري روي ماتريس ها ‪،‬دترمينين و وارون ماتريس را‬
‫مورد مطالعه قرار مي دهيم‪.‬‬

97. 2.1ماتريس

‫‪2.1‬ماتريس‬

98. 2.1.1تعريف

‫‪2.1.1‬تعريف‬
‫هر جدولي از اعداد را كه شامل ‪ m‬سطر و‪ n‬ستون باشد‪،‬يك‬
‫ماتريس ‪m‬در‪ n‬مي ناميم و به شكل زير نشان مي دهيم‪.‬‬
‫يا‬

99.

‫هر يك از اعداد ‪ aij‬را يك عنصر يا درايه ماتريس مي‬
‫ناميم‪.‬در اينجا ‪ i‬انديس سطر و‪ j‬انديس ستون است‪،‬به بيان‬
‫ديگر ‪،‬عنصر‪ aij‬در محل تالقي سطر‪ i‬ام و ستون ‪ j‬ام‬
‫ماتريس قرار دارد‪.‬‬

100. 2.1.2تعريف

‫‪2.1.2‬تعريف‬
‫الف)هر گاه ماتريس ‪ A=(aij)mn‬تنها داراي يك سطر‬
‫باشد‪،‬يعني ‪، m=1‬اين ماتريس را يك ماتريس سطري‬
‫(بردار سطري)مي ناميم‪.‬‬
‫ماتزيس [‪1‬و‪4‬و‪ ]-3‬يك ماتريس سطري است‪.‬‬

101.

‫اگر ماتريس ‪ A=(aij)mn‬تنها داراي يك ستون باشد‪.‬يعني‬
‫‪،n=1‬اين ماتريس را يك ماتريس ستوني (بردار ستوني)مي‬
‫ناميم‪.‬‬
‫يك ماتريس ستوني است‪.‬‬
‫ماتريس‬

102.

‫پ) اگر تمام عناصر ماتريس ‪ A=(aij)mn‬صفر باشند آن را‬
‫ماتريس صفر مي ناميم و به صورت ‪ A=0mn‬يا‬
‫‪A=0‬نشان مي دهيم‪.‬مانند‪:‬‬
‫‪F‬يك ماتريس صفر‪ 3*2‬است‪.‬‬

103. 2.1.3تعريف

‫‪2.1.3‬تعريف‬
‫ماتريسي را كه تعداد سطرها و تعداد ستونهايش برابر باشد‪،‬‬
‫يك ماتريس مربع مي ناميم‪.‬به بيان ديگر ‪ A=(aij)mn‬يك‬
‫ماتريس مربع است اگر و تنها اگر‪m=n‬‬

104.

‫در ماتريس مربع ‪، A=(aij)mn‬قطري را كه شامل عناصر‬
‫‪ a11,a22,…,ann‬قطر اصلي و اين عناصر را عناصر‬
‫قطر اصلي مي ناميم‪.‬‬

105.

106. 2.1.4تعريف

‫‪2.1.4‬تعريف‬
‫ماتريس مربع ‪ A=(aij)mn‬را يك ماتريس هماني يا واحد‪n*n‬‬
‫مي ناميم اگر هر يك از عناصر قطر اصلي برابر ‪ 1‬و همه‬
‫ي عناصر ديگر آن صفر باشند‪.‬‬

107.

‫ماتريس واحد ‪ n*n‬را با ‪I‬نشان مي دهيم ‪.‬مانند‪:‬‬

108. 2.1.5تعريف تساوي دو ماتريس

‫‪2.1.5‬تعريف تساوي دو ماتريس‬
‫دو ماتريس ‪ A=(aij)mn‬و ‪ B=(bij)pq‬را برابر مي گوييم‬
‫اگر‪ m=p‬و‪ n=q‬و براي هر‪ i‬و‪j‬‬
‫كه‪i=1,2,…m‬و‪ j=1,2,…n‬داشته باشيم ‪aij=bij‬‬

109.

‫براي مثال‪:‬‬

110. 2.1.7تعريف

‫‪2.1.7‬تعريف‬
‫فرض مي كنيم ‪ A=(aij)mn‬و ‪ B=(bij)mn‬دو ماتريس‬
‫‪m*n‬و‪ k‬عددي حقيقي باشد‪.‬‬

111.

‫الف) حاصل جمع اين دو ماتريس را با ‪ A+B‬نشان داده و به‬
‫صورت زير تعريف مي كنيم‪:‬‬

112.

‫ب)حاصل ضرب عدد حقيقي ‪ k‬در‪ A‬ماتريس را با ‪ kA‬نشان‬
‫داده و به صورت زير تعريف مي كنيم‪:‬‬

113.

‫توجه كنيد كه ‪ A+B‬و ‪ kA‬ماتريسهاي ‪ m*n‬هستند‪.‬توجه‬
‫داشته باشيد كه جمع دو ماتريس كه داراي تعداد سطرهاي‬
‫متفاوت يا تعداد ستونهاي متفاوت باشند تعريف نشده است‪.‬‬

114. 2.1.9تعريف

‫‪2.1.9‬تعريف‬
‫اگر ‪ A=(aij)m0‬ماتريس ‪ )-1( A‬را قرينه ي ماتريس ‪ A‬مي‬
‫ناميم و با ‪ – A=(-aij)m0‬نشان مي دهيم‪.‬‬
‫اگر ‪ A=(aij)mn‬و ‪ B=(bij)mn‬بنابر تعريف داريم‪:‬‬
‫)‪A-B=A+(-B‬‬

115. 2.1.11قضيه

‫‪2.1.11‬قضيه‬
‫اگر‪ A‬و‪ B‬و‪ C‬سه ماتريس ‪ m*n‬و‪ k‬و‪ h‬دو عدد حقيقي باشند‬
‫آنگاه‪:‬‬

116. 2.1.13تعريف

‫‪2.1.13‬تعريف‬
‫ماتريسهاي ‪ A=(aij)mp‬و ‪ B=(bij)pn‬را در نظر مي‬
‫كيريم‪.‬منظور از حاصل ضرب‪ A‬در‪ B‬ماتريس ‪ m*n‬اي‬
‫چون ‪ c‬به طوري كه‬
‫حاصل ضرب‪ A‬در‪ B‬يعني‪ c‬را با ‪ AB‬نشان مي دهيم‪.‬‬

117. 2.1.15قضيه

‫‪2.1.15‬قضيه‬
‫اگر ‪ A=(aij)mn‬يك ماتريس مربعي ‪ n*n‬باشد آنگاه‪:‬‬

118. 2.1.16قضيه

‫قضيه‬2.1.16
‫ آنگاه‬C=(cij)qn ‫ و‬B=(bij)pq ‫و‬A=(aij)mp ‫اگر‬
A(BC)=(AB)C

119. 2.1.19قضيه

‫قضيه‬2.1.19
C=(cij)mp ‫ و‬B=(bij)pn ‫و‬A=(aij)pn ‫اگر‬
C(A+B)=CA+CB

120. 2.1.20تعريف

‫‪2.1.20‬تعريف‬
‫اگر در ماتريس ‪ A=(aij)mn‬جاي سطرها و ستونها را با‬
‫يكديگر عوض كنيم‪ ،‬ماتريس حاصل را‬
‫‪T‬‬
‫ترانهاده)‪ (Transpose‬ماتريس ‪ A‬مي ناميم و آن را با ‪A‬‬
‫‪T‬‬
‫نشان مي دهيم‪ .‬به بيان ديگر‪ A=(bij)nm‬كه در آن براي‪i‬‬
‫و‪ j‬داريم‪:‬‬
‫‪bij=aij‬‬

121. 2.1.21قضيه

‫‪2.1.21‬قضيه‬
‫اگر‪ A‬و‪ B‬دو ماتريس‪m*n‬و‪ k‬عددي حقيقي باشد آنكاه‪:‬‬
‫‪TT‬‬
‫الف) ‪ (A)=A‬يعني ترانهاده ‪ ،‬ترانهاده ماتريس با ماتريس‬
‫برابر است‪.‬‬
‫‪T‬‬
‫‪T‬‬
‫ب))‪ (kA)=k(A‬يعني ترانهاده مضربي از يك ماتريس با‬
‫همان مضرب ترانهاده ماتريس بربار است‪.‬‬

122.

‫‪T‬‬
‫‪T‬‬
‫‪T‬‬
‫پ) ‪،(A+B) = A+ B‬يعني ترانهاده مجموع دوماتريس با‬
‫مجموع ترانهاده هاي دو ماتريس برابر است‪.‬‬
‫‪T‬‬
‫‪T T‬‬
‫ت) اگر‪ A‬و‪ B‬دو ماتريس مربع باشند‪،‬آنگاه ‪(AB)=B A‬‬
‫‪،‬يعني ترانهاده ي حاصلضرب دو ماتريس با حاصلضرب‬
‫ترانهاده ماتريس دومي در ترانهاده ماتريس اولي برابر‬
‫است‪.‬‬

123. 2.1.23تعريف

‫‪2.1.23‬تعريف‬
‫‪T‬‬
‫الف) ماتريس مربع ‪ A‬را متقارن مي ناميم اگر ‪. A =A‬‬
‫براي مثال ماتريس زير متقارن است ‪.‬توجه كنيد كه در‬
‫ماتزيس متقارن عناصر ماتريس نسبت به قطر اصلي‬
‫متقارن هستند‪.‬‬

124.

‫ب) ماتريس ‪ A‬مربع را شبه متقارن مي ناميم اگر‪. A=AT‬‬
‫اگر يك ماتريس شبه متقارن باشد بايد براي هر‪ i‬و‪ j‬داشته‬
‫باشيم ‪ aij=-aij‬اما از‪ aii=-aii‬نتيجه مي شود ‪. aii=0‬پس‬
‫عناصر قطر اصلي در ماتريس شبه متقارن همگي برابر‬
‫صفرند‪.‬‬

125.

‫پ) ماتريس ‪ A‬مربع را قطري مي ناميم اگر همه ي عناصر‬
‫غير واقع بر قطر اصلي آن صفر باشند‪.‬مانند‪:‬‬

126.

‫ت) ماتريس قطري ‪ S‬را يك ماتريس اسكالر مي ناميم‪ ،‬اگر‬
‫عناصر قطر اصلي آن برابر عدد ثابت ‪ K‬باشد‪ ،‬يعني‬

127.

‫ث) ماتريس ‪ n*n‬و‪ c‬را متعامد مي گوييم اگر ‪:‬‬

128.

‫براي مثال‪:‬‬
‫آنگاه‬
‫پس ‪ c‬ماتريسي متعامد است‪.‬‬

129.

‫ج)ماتريس مربع‪ U‬را ماتريس مثلثي باال مي ناميم‪ ،‬اگر تمام‬
‫عناصر زير قطر اصلي آن صفر باشد‪.‬مانند‪:‬‬

130.

‫چ)ماتريس مربع ‪ L‬را ماتريس مثلثي پايين مي ناميم‪ ،‬اگر تمام‬
‫عناصر باالي قطر اصلي آن صفر باشد‪.‬مانند‪:‬‬

131. 2.1.25تعريف

‫‪2.1.25‬تعريف‬
‫در ماتريس مربع ‪ A=(aij)nn‬مجموع تمام قطر اصلي را اثر‬
‫‪ A‬مي ناميم و با )‪ tr(A‬نشان مي دهيم‪.‬پس‪:‬‬

132.

‫‪ 2.2‬دترمينان‬

133.

‫دترمينان ماتريس ‪ A‬را با‪ det A‬يا ‪ A‬نشان مي دهيم‪.‬‬

134. 2.2.1تعريف

‫‪2.2.1‬تعريف‬
‫‪ )1‬ماتريس ‪ 1*1‬تنها داراي يك عنصر‪ a11‬است‪ ،‬دترمينان‬
‫اين ماتريس را برابر با عدد ‪ a11‬تعريف مي كنيم‪.‬‬

135.

‫‪ )2‬دترمينان ماتريس ‪2*2‬‬
‫به صورت زير تعريف مي شود‬
‫‪a11 a12‬‬
‫‪= a11a22-a12a21‬‬
‫‪a22‬‬
‫‪a21‬‬
‫= ‪Det A= A‬‬

136. 2.2.2تعريف

‫‪2.2.2‬تعريف‬
‫ماتريس ‪ A=(aij)nn‬را در نظر مي گيريم‪ .‬فرض كنيد ‪Mij‬‬
‫ماتريسي )‪ (n-1)*(n-1‬باشد كه از حذف سطر‪ i‬ام و ستون ‪ j‬ام‬
‫ماتريس ‪ A‬به دست آمده است‪ .‬دترمينان ماتريس ‪،Mij‬يعني‬
‫‪ Mij‬را مينور عنصر در ماتريس مي ناميم‪.‬‬

137. 2.2.3تعريف

‫‪2.2.3‬تعريف‬
‫همسازه عنصر ‪ aij‬در ماتريس ‪ A=(aij)nn‬را با ‪ Aij‬نشان‬
‫مي دهيم وبرابر با عدد زير است‪:‬‬

138. 2.2.4تعريف

‫‪2.2.4‬تعريف‬
‫دترمينان ماتريس ‪ A=(aij)nn‬را به صورت‬
‫تعريف مي كنيم‪.‬مي گوييم دترمينيان ‪ A‬بر حسب سطر‪ i‬ام‬
‫بسط داده شده است‪.‬‬

139.

‫بنابر اين تعريف براي محاسبه ي دترمينان يك ماتريس‪ ،‬يك‬
‫سطر يا يك ستون را انتخاب مي كنيم ‪ .‬اين سطر يا ستون‬
‫را در همسازه اش ضرب ‪ ،‬سپس مقادير حاصل را با هم‬
‫جمع مي كنيم‪.‬‬

140.

‫اگر دترمينان را بر حسب سطر يا ستوني كه بيشترين تعداد‬
‫صفر را دارد محاسبه مي كنيم‪ ،‬محاسبات كوتاهتر مي‬
‫شود‪ ،‬زيرا نيازي به محاسبه ي همسازه هاي صفر‬
‫نيست‪.‬چون حاصلضرب صفر در هر همسازه اي صفر‬
‫است‪.‬‬

141. 2.2.7قضيه(خواص دترمينان)

‫‪2.2.7‬قضيه(خواص دترمينان)‬
‫‪ )1‬دترمينان ماتريس مربع ‪ A‬و ترانهاده ‪ A‬برابر است‬
‫‪.‬يعني‪:‬‬
‫‪T‬‬
‫‪A =A‬‬
‫‪ )2‬اگر تمام عناصر يك سطر يا يك ستون ماتريس ‪ A‬صفر‬
‫باشند‪ ،‬آنگاه‬
‫‪A =0‬‬

142.

‫‪ )3‬اگر تمام عناصر يك سطر يا يك ستون ماتريس ‪ A‬در‬
‫عدد ‪ r‬ضرب مي كنيم آنگاه دترمينان ماتريس حاصل برابر‬
‫با ‪r A‬است‪.‬‬
‫‪ )4‬دترمينان ماتريس حاصل از تعويض دو سطر يا دو ستون‬
‫ماتريس ‪ A‬مساوي است با منهاي دترمينان ‪.A‬‬

143.

‫‪ )5‬اگر دو سطر يا دو ستون ماتريسي برابر باشند‪ ،‬آنگاه‬
‫مقدار دترمينان آن برابر با صفر است‪.‬‬
‫‪)6‬دترمينان حاصل از جمع مضرب اسكالري از يك سطر (يا‬
‫ستون) با سطري ( يا ستوني) ديگر از ماتريس ‪ A‬مساوي‬
‫است با دترمينان ‪.A‬‬

144.

‫‪ )7‬دترمينان حاصلضرب دو ماتريس برابر با حاصلضرب‬
‫دترمينانهاي آنها است يعني‬
‫‪AB = A B‬‬
‫‪ )8‬دترمينان يك ماتريس قطري برابر است با حاصلضرب‬
‫عناصر روي قطر اصلي آن‪.‬‬
‫‪ )9‬دترمينان ماتريس واحد برابر يك است‪ ،‬يعني‬
‫‪In = 1‬‬

145. 2.2.15تعريف

‫‪2.2.15‬تعريف‬
‫اگر دترمينان ماتريس ‪ A=(aij)nn‬برابر صفر باشد ‪ ،‬ماتريس‬
‫‪ A‬را منفرد مي ناميم‪ .‬در غير اين صورت ماتريس را غير‬
‫منفرد مي ناميم‪.‬‬
‫ماتريس زير منفرد است‪.‬‬

146. 2.3وارون ماتريس

‫‪2.3‬وارون ماتريس‬

147. 2.3.1تعريف

‫‪2.3.1‬تعريف‬
‫ماتريس ‪ A=(aij)nn‬را وارون پذير مي ناميم ‪ ،‬اگر ماتريسي‬
‫مانند ‪ B=(bij)nn‬وجود داشته باشد به طوري كه‬
‫‪AB=BA=In‬‬
‫اگر‪ A‬ماتريسي وارون پذير باشد‪ ،‬آنگاه وارون آن منحصر به‬
‫‪-1‬‬
‫فرد است و آن را با ‪ A‬نشان مي دهيم‪.‬‬

148. 2.3.5اعمال سطري مقدماتي

‫‪2.3.5‬اعمال سطري مقدماتي‬
‫ماتريس ‪ A=(aij)nn‬را در نظر مي كيريم‪ .‬هر يك از اعمال‬
‫زير را كه بر روي سطر هاي ماتريس ‪ A‬انجام مي پذيرد‪،‬‬
‫يك عمل سطري مقدماتي مي ناميم‪.‬‬
‫‪ )1‬تعويض دو سطر ماتريس ‪.A‬‬
‫‪ )2‬ضرب يك سطر ماتريس ‪ A‬در يك عدد نا صفر‪.‬‬
‫‪ )3‬افزودن مضربي از يك سطر ماتريس ‪ A‬به سطري ديگر‪.‬‬

149.

‫براي اختصار در نوشتن اعمال سطري مقدماتي ‪ ،‬از حرف‪R‬‬
‫‪ ،‬اول كلمه ي ‪ Row‬به معناي سطر به صورت زير استفاده‬
‫مي كنيم‪.‬‬
‫الف) ‪ Ri Rj‬به معناي تعويض سطر‪ i‬ام و سطر‪ j‬ام‬
‫ب) ‪ kR1‬به معناي ضرب سطر‪ i‬ام ماتريس در عدد ناصفر‪k‬‬
‫پ) ‪ Rj+kRi‬به معناي افزودن برابر سطر ام به سطر ام‬

150. 2.3.8قضيه

‫‪2.3.8‬قضيه‬
‫اگر ماتريس وارون پذير ‪ A‬به وسيله ي يك سلسله اعمال‬
‫مقدماتي تبديل به ماتريس واحد شود‪ ،‬آنگاه با انجام همين‬
‫سلسله اعمال سطري مقدماتي بر روي ماتريس واحد ‪،‬‬
‫وارون ماتريس ‪ A‬به دست مي آيد‪.‬‬

151.

‫براي به دست آوردن وارون ماتريس ‪ A‬معموال اعمال سطري‬
‫مقدماتي را به طور هم زمان بر روي ماتريس ‪ A‬و‬
‫ماتريس واحد انجام مي دهند‪.‬لذا ماتريس مركب]‪ [A I‬را‬
‫در نظر گرفته و با انجام يك سلسله اعمال مقدماتي سطري‬
‫آن را تبديل به ]‪ [I B‬ميكنيم‪.‬بنا بر قضيه ي باال‪ ،‬برابر‬
‫وارون ماتريس است‪.‬‬

152. 2.3.11تعريف

‫‪2.3.11‬تعريف‬
‫ترانهاده ماتريس همسازه هاي ماتريس مربع ‪ A‬را ماتريس‬
‫الحاقي ‪ A‬مي ناميم و با نشان مي دهيم ‪ ،‬پس‪:‬‬

153. 2.3.13قضيه

‫‪2.3.13‬قضيه‬
‫اگر ‪ A‬يك ماتريس ‪ n*n‬باشد آنگاه ‪:‬‬

154. 2.3.13قضيه

‫‪2.3.13‬قضيه‬
‫اگر‪، detA=0‬آنگاه وارون وجود دارد و برابر است با‬
‫عكس اين نتيجه نيز درست است‪.‬يعني اگر ‪ A‬وارون پذير باشد‬
‫‪ ،‬آنگاه‬

155. 2.3.17قضيه

‫‪2.3.17‬قضيه‬
‫اگر‪ A‬و‪ B‬دو ماتريس مربع ‪ n*n‬و وارون پذير باشند آنگاه‬
‫الف) ماتريس حاصلضرب وارون پذير است و‬
‫ب) ماتريس ترانهاده ‪ A‬وارون پذير است و‬

156.

‫پ) وارون ماتريس وارون ‪ A‬برابر‪ A‬است ‪ ،‬يعني‬
‫ت) دترمينان وارون ماتريس ‪ A‬برابر با معكوس دترمينان ‪A‬‬
‫است يعني‬

157. فصل سوم: دستگاه معادلات خطي و توابع خطي

‫فصل سوم‪ :‬دستگاه معادالت خطي و توابع خطي‬

158.

‫در اين فصل با استفاده از مفهوم ماتريس و دترمينان روشي‬
‫براي حل و بحث در وجود جوابهاي دستگاه معادالت خطي‬
‫ارائه دهيم‪ .‬سپس استقالال و وابستگي خطي يك مجموعه از‬
‫بردارها را مورد بررسي قرار دهيم‪ .‬در خاتمه ي فصل با‬
‫توابع خطي آشنا مي شويم‪.‬‬

159. 3.1دستگاه معادلات خطي

‫‪3.1‬دستگاه معادالت خطي‬

160.

‫معادله اي به صورت ‪ a1x1+a2x2+…+anxn=0‬با‬
‫مجهول ‪ xn,…,x2,x1‬را يك معادله ي ‪ n‬مجهولي خطي‬
‫مي ناميم‪ n .‬تايي )‪ (x1,x2,…,xn‬از اعداد حقيقي را كه در‬
‫اين معادله صدق كنند يك جواب آن مي ناميم‪.‬‬

161. 3.1.1تعريف

‫‪3.1.1‬تعريف‬
‫مجموعه اي از معادالت خطي‬
‫را يك دستگاه ‪ m‬معادله ي خطي ‪ n‬مجهولي مي ناميم‪.‬‬

162.

‫تايي از اعداد حقيقي را در تمام معادله هاي دستگاه صدق كند‬
‫يك جواب اين دستگاه مي ناميم‪.‬‬

163.

‫اين دستگاه را ميتوان به صورت معادله ي ماتريسي زير‬
‫نوشت‪:‬‬

164.

‫با فرض‬
‫معادله ي ماتريسي اخير به صورت خالصه ي زير در مي‬
‫‪AX=B‬‬
‫آيد‪.‬‬
‫‪A‬را ماتريس ضرايب ‪ X‬را ماتريس مجهولها و‪ B‬را ماتريس‬
‫طرف دوم دستگاه معادالت خطي مي ناميم‪.‬‬

165.

‫توجه كنيد يك دستگاه معادالت خطي ممكن است داراي يك‬
‫جواب منحصر به فرد يا بينهايت جواب باشد ويا اصال‬
‫جوابي نداشته باشد‪.‬‬

166.

‫اينك به معرفي روشهايي براي حل يك دستگاه معادالت خطي‬
‫مي پردازيم‪.‬‬
‫‪ -1‬روش حذف گوسي‬
‫‪ -2‬دستور كرامر‬

167. 3.1.2روش حذف گوسي

‫‪3.1.2‬روش حذف گوسي‬
‫ميتوان نشان داد دو دستگاه معادالت خطي كه يكي از آنها به‬
‫وسيله ي انجام اعمال زير روي معادالت دستگاه ديگري به‬
‫دست آمده باشد داراي جواب يا جوابهاي يكسان هستند‪:‬‬

168.

‫‪(1‬‬
‫‪(2‬‬
‫‪(3‬‬
‫ضرب يك معادله ي دستگاه در عددي غير صفر‪.‬‬
‫تعويض محل دو معادله ي دستگاه و‬
‫افزودن مضربي از يك معادله به معادله ي ديكر دستگاه‪.‬‬

169.

‫پس براي حل دستكاه ‪ AX=B‬بايد تا جايي كه ممكن است به‬
‫وسيله ي اعمال سطري مقدماتي ماتريس ]‪ [A B‬را به‬
‫ماتريس ساده تري تبديل كنيم تا جوابها به آساني به دست‬
‫آيند‪.‬‬

170. 3.1.6قضيه

‫‪3.1.6‬قضيه‬
‫اگر تعداد مجهولها با تعداد معادله ها ي يك دستگاه معادالت‬
‫خطي برابر باشد (دستگاه ‪ n‬معادالت ‪ n‬مجهولي) و‬
‫ماتريس ضرايب دستگاه وارون پذير باشد آنگاه دستگاه‬
‫همواره داراي يك جواب منحصر به فرد است‪.‬‬

171. 3.1.8دستور كرامر

‫‪3.1.8‬دستور كرامر‬
‫اگر ضرايب يك دستگاه ‪ n‬معادالت ‪ n‬مجهولي وارون پذير‬
‫باشد آنگاه جواب دستگاه برابر است با‬
‫كه درآن ‪ Ai‬ماتريس حاصل از جايگزين كردن‬
‫در ستون ‪i‬ام ماتريس ‪ A‬است‪.‬‬
‫ماتريس ستوني‬
‫فرمول * را دستور كرامر مي ناميم‪.‬‬

172. 3.1.10تعريف

‫‪3.1.10‬تعريف‬
‫اكر در دستگاه ‪ m‬معادله ي ‪ n‬خطي مجهولي طرف دوم تمام‬
‫معادالت صفر باشند دستگاه را همگن مي ناميم‪ .‬در غير‬
‫اين صورت دستگاه را غير همگن مي ناميم‪.‬‬

173.

‫روشن است كه در دستگاه همگن‬
‫همواره ‪ x1=x2=…=xn=0‬يك جواب دستگاه هست‪ .‬اين‬
‫جواب به جواب بديهي دستگاه موسوم است‪.‬‬

174. 3.1.11قضيه

‫‪3.1.11‬قضيه‬
‫دستكاه ‪ n‬معادله ي خطي ‪ n‬مجهولي همگن داراي يك جواب‬
‫غير بديهي ( غير صفر) است‪ .‬اگر و تنها اگر دترمينان‬
‫ضرايب دستگاه صفر باشد‪.‬‬

175. 3.1.13نتيجه

‫‪3.1.13‬نتيجه‬
‫يك دستگاه ‪ m‬معادله ي ‪ n‬خطي مجهولي همگن همواره‬
‫داراي يك جواب غير بديهي ( غير صفر) است اگر‬
‫‪m<n‬‬

176. 3.1.15قضيه

‫‪3.1.15‬قضيه‬
‫اگر‪ X1‬و‪ X2‬دو جواب دستگاه غير همگن ‪ AX=B‬باشند‬
‫آنگاه ‪ X2-X1‬جوابي براي دستگاه همگن ‪ AX=0‬است‪.‬‬

177. 3.1.13نتيجه

‫‪3.1.13‬نتيجه‬
‫دستگاه غير همگن ‪ AX=B‬داراي يك جواب منحصر به فرد‬
‫است اگر و تنها اگر جواب ‪ AX=0‬منحصر به فرد باشد‪.‬‬

178. 3.2استقلال و وابستگي خطي

‫‪3.2‬استقالل و وابستگي خطي‬

179. 3.2.1تعريف

‫‪3.2.1‬تعريف‬
‫مجموعه ي ‪ m‬بردار}‪ {V1,V2,…,Vn‬از عناصر فضاي‬
‫برداري ‪ R‬را مستقل خطي مي ناميم اگر هيچ مجمو عه اي‬
‫از اعداد حقيقي ‪ c1,c2,…,cn‬به‬
‫جز ‪ c1=c2=…=cm=0‬وجود نداشته باشد به طوري كه‬

180.

‫به بيان ديگر مجموعه ي ‪ m‬بردار}‪ {V1,V2,…,Vn‬مستقل‬
‫خطي است تنها جواب معادله ي‬
‫برابر با ‪ c1=c2=…=cm=0‬باشد‪ .‬در غير اين صورت‬
‫اين مجموعه را وابسته ي خطي مي ناميم‪.‬‬

181. 3.3رتبه ي يك ماتريس

‫‪3.3‬رتبه ي يك ماتريس‬

182.

‫در اين بخش به هر ماتريس عدد صحيح و مثبتي به نام رتبه‬
‫ي ماتريس را نسبت مي دهيم‪ .‬با استفاده از اين عدد در‬
‫مورد جوابهاي دستگاههاي معادالت خطي را بررسي مس‬
‫كنيم‪.‬‬

183. 3.3.1تعريف

‫‪3.3.1‬تعريف‬
‫فرض كنيم ‪ A‬ماتريسي ‪ m*n‬باشد‪ .‬حداكثر تعداد سطرهاي‬
‫مستقل خطي ماتريس ‪ A‬را رتبه ي ماتريس ‪ A‬مي ناميم و‬
‫با نشان )‪ r(A‬مي دهيم‪.‬‬

184.

‫به عبارت ديگر اگر‪ R1,R2,…,Rm‬سطرهاي ماتريس ‪A‬‬
‫باشند رتبه ي ‪ a‬برابر با حداكثر تعداد بردارهاي مستقل‬
‫خطي در مجموعه ي}‪ {R1,R2,…,Rm‬است‪.‬‬

185.

‫يك روش تعيين رتبه ي ماتريس ‪ A‬اين است كه بزرگترين‬
‫زير ماتريس مربع ‪ A‬را كه دترمينانش مخالف صفر باشد‬
‫به دست آوريم ‪ ،‬تعداد سطرهاي اين ماتريس برابر رتبه ي‬
‫ماتريس ‪ A‬است‪.‬‬

186. 3.3.6خواص رتبه ي ماتريس

‫‪3.3.6‬خواص رتبه ي ماتريس‬
‫الف) رتبه ي ماتريس واحد ‪ In‬برابر با ‪ n‬است‪ ،‬يعني‪:‬‬
‫ب) رتبه ي ماتريس ‪ A‬با رتبه ي ترانهاده ي ‪ A‬برابر است ‪،‬‬
‫يعني‪:‬‬

187.

‫پ) اگر ‪ A‬ماتريس ‪ n*n‬باشد آنگاه ‪ r(A)=n‬اگر و تنها‬
‫اگر‪ det A=0‬به بيان ديگر‪ r(A)<n‬اگر و تنها اگر‬
‫‪. det A=0‬‬
‫ت) رتبه ي حاصلضرب دو ماتريس همواره نابيشتر از‬
‫كوچكترين رتبه دو ماتريس است ‪ ،‬يعني‪:‬‬

188. 3.3.7نتيجه

‫‪3.3.7‬نتيجه‬
‫اينك با استفاده از مفهوم رتبه ي ماتريس به طور خالصه به‬
‫بررسي جوابهاي دستگاه معادالت خطي ‪ AX=B‬در‬
‫حالتهاي مختلف مي پردازيم‪.‬‬
‫فرض مي كنيم ماتريس ضرايب ‪ ، A‬باشد‪ m.‬برابر با تعداد‬
‫معادالت و‪ n‬مساوي با تعداد مجهولهاي دستگاه است‪ .‬رتبه‬
‫ي ماتريس مركب ]‪ [A B‬را با )‪ r(A B‬نشان مي دهيم‪.‬‬

189.

‫الف) اگر)‪ r(A B)=r(A‬آنگاه دستگاه داراي حداقل يك جواب‬
‫است‪.‬‬
‫ب) اگر ‪ r(A B)=r(A)=n‬آنگاه دستگاه داراي يك جواب‬
‫منحصر به فرد است‪.‬‬
‫پ) اگر‪ r(A B)=r(A) <n‬آنگاه دستگاه داراي بي نهايت‬
‫جواب و مجمو عه سطر هاي ماتريس ‪ A‬وابسته ي خطي‬
‫است‪.‬‬
‫ت) اگر )‪ r(A B)=r(A‬آنگاه دستگاه جواب ندارد‪.‬‬

190. 3.4توابع خطي

‫‪3.4‬توابع خطي‬

191.

‫در اين بخش به مطالعه ي توابع خطي كه توابعي از يك‬
‫فضاي برداري به فضاي برداري ديگري هستند مي‬
‫پردازيم‪.‬‬

192. 3.4.1تعريف

‫‪3.4.1‬تعريف‬
‫‪n‬‬
‫‪m‬‬
‫تابع ‪ n‬متغيره ي ‪ f‬از فضاي برداري ‪ R‬به فضاي برداري‬
‫‪R‬را كه به ازاي هر عدد حقيقي ‪ r‬و هر دو‪ n‬تايي‬
‫‪n‬‬
‫از ‪ R‬در دو شرط زير صدق مي كند‪ ،‬يك تابع خطي مي‬
‫ناميم‪.‬‬

193. 3.4.3قضيه

‫‪3.4.3‬قضيه‬
‫‪n‬‬
‫‪n‬‬
‫تابع ‪ f: R R‬خطي است‪.‬اگر و تنها اگر هر مؤلفه مقدا رتابع‬
‫‪f‬در‬
‫به صورت يك تركيب خطي از اعداد‬
‫‪ x1,x2,…,xn‬باشد‪.‬‬

194.

‫‪m‬‬
‫از اين قضيه نتيجه مي شود كه اگر ‪R‬‬
‫شد آنگاه اعداد حقيقي‬
‫وجود دارند به طوري كه‬
‫‪n‬‬
‫‪ f : R‬تابع خطي با‬

195.

‫بنا بر اين ‪ A=(aij)m*n‬قرار دادن مقدار تابع خطي ‪f‬‬
‫‪n‬‬
‫را ميتوان به ازاي هر‪ x R‬به صورت ماتريسي‬
‫‪F(x)=Ax‬‬
‫نوشت‪.‬ماتريس‪ A‬را يك ماتريس نمايشگر تابع خطي ‪F‬ميناميم‪.‬‬

196. 3.4.6تعريف

‫‪3.4.6‬تعريف‬
‫‪m‬‬
‫‪n‬‬
‫تابع ‪ F : R R‬را كه براي هر به صورت زير تعريف مي‬
‫شود‪ ،‬تابع صفر مي ناميم‪.‬‬
‫تعريف ميشود ‪.‬تابع هماني مي ناميم‪.‬‬

197. 3.4.7تعريف

‫‪3.4.7‬تعريف‬
‫‪n‬‬
‫تابع ‪R‬‬
‫‪n‬‬
‫‪n‬‬
‫‪ I: R‬را كه براي هر ‪X Є R‬به صورت‬

198. 3.4.8تعريف

‫‪3.4.8‬تعريف‬
‫‪m‬‬
‫‪n‬‬
‫‪m‬‬
‫‪n‬‬
‫توابع خطي ‪ f : R R‬و ‪ g : R R‬را در نظر مي گيريم‪:‬‬
‫‪ (1‬مجموع ‪ f‬و‪ g‬را با ‪ f+g‬نشان ميدهيم و به صورت زير‬
‫تعريف مي كنيم‪:‬‬
‫)‪(f+g)(x)=f(x)+g(x‬‬
‫‪ )2‬فرض ميكنيم ‪ k‬عددي حقيقي باشد‪.‬حاصلضرب عدد‬
‫حقيقي ‪ k‬در‪ f‬را با نشان ‪kf‬ميدهيم و به صورت زير مي‬
‫نويسيم‪.‬‬
‫)‪(kf)(x)=k f(x‬‬

199. فصل چهارم:توابع چند متغيره

‫فصل چهارم‪:‬توابع چند متغيره‬

200.

‫در فصل هاي قبل با توابعي سر و كار داشتيم كه تنها وابستهبه‬
‫يك متغير بودند‪ .‬اين نوع توابع را يك متغيره مي ناميم‪ .‬ولي‬
‫اكثر توابع در اقتصاد و مديريت به بيش از يك متغير‬
‫وابسته اند‪.‬‬

201.

‫فرض كنيد هزينه ي ماهانه ي خانواده اي بستگي به مقدار‬
‫مصرف آنها از مواد غذايي‪،‬پوشاك‪،‬خدمات مسكوني و‬
‫خدمات بهداشتي و درماني دارد‪.‬پس مس توان گفت تابع‬
‫هزينه ي اين خانواده يك تابع ‪ 4‬متغيره است‪.‬‬

202. 4.1توابع چند متغيره

‫‪4.1‬توابع چند متغيره‬

203.

‫‪n‬‬
‫تابع ‪ f‬كه قلمرو آن زير مجموعه اي از‪ R‬و برد آن زير‬
‫مجموعه اي از اعداد حقيقي باشد‪.‬يك تابع ‪ n‬متغيره مي‬
‫ناميم‪.‬‬

204.

‫اگر‪ f‬يك تابع ‪ n‬متغيره باشد هر عنصر قلمرو آن ‪ n ،‬تايي‬
‫)‪(x1.x2,…,xn‬است ‪ ،‬مقدار تابع به ازاي اين عنصر‬
‫قلمرو را با )‪ f(x1.x2,…,xn‬نشان مي دهيم‪.‬‬

205. 4.1.3تعريف

‫‪4.1.3‬تعريف‬
‫‪n‬‬
‫اگر ‪ f,g‬دو تابع ‪ n‬متغيره باشند آنگاه براي هر‪ x‬از‪ R‬و هر‬
‫عدد حقيقي ‪ ،k‬اعمال جبري زير تعريف مي شود‪.‬‬

206. 4.2حد و پيوستگي توابع چند متغيره

‫‪4.2‬حد و پيوستگي توابع چند‬
‫متغيره‬

207. 4.2.1تعريف

‫‪4.2.1‬تعريف‬
‫فرض مي كنيم ‪ f‬يك تابع دو متغيره باشد مي گوييم حد تابع‬
‫‪f‬در نقطه ي )‪ (a,b‬برابر با ‪L‬است ‪ .‬هنگامي كه نقطه‬
‫)‪ (x,y‬به نقطه ي )‪ (a,b‬نزديك و نزديكتر مي شود‬
‫مقدار)‪ f(x,y‬به عدد حقيقي ‪ L‬نزديك و نزديكتر شود ‪.‬‬

208.

‫مي توان نشان داد كه عدد حقيقي ‪ L‬در صورت وجود‬
‫منحصر به فرد است و لذا ‪ L‬را با نماد زير نشان مي دهيم‪.‬‬

209.

‫حد توابع سه متغيره و به طور كلي ‪ n‬متغيره نيز به همين‬
‫صورت تعريف مي شود‪.‬تمام مطالبي كه در اين بخش‬
‫براي توابع دو متغيره عنوان مي شود براي توابع ‪ n‬متغيره‬
‫نيز درست است‪.‬‬

210. 4.2.2قضيه

‫‪4.2.2‬قضيه‬
‫اگر‪ f(x,y)=x , g(x,y)=y‬آنگاه‬
‫الف)‬

211.

‫ب)اگر‪ k(x,y)=k‬تابعي ثابت باشد آنگاه‬
‫‪Lim k(x,y)=k‬‬
‫)‪(x,y) (a,b‬‬
‫كه در آن ‪ k‬عددي ثابت است‪.‬‬

212. 4.2.3قضيه

‫‪4.2.3‬قضيه‬
‫اگر حد تابع دو متغيره ي ‪ f‬در نقطه ي)‪ (a,b‬برابر‪ L‬باشد‬
‫آنگاه‬

213.

‫‪ lim‬آنگاه حد تابع ‪f‬‬
‫‪f(x.y)=L‬‬
‫اگر‬
‫كه‬
‫كند‬
‫مي‬
‫بيان‬
‫قضيه‬
‫اين‬
‫)‪(x,y) (a,b‬‬
‫وقتي كه نقطه ي )‪ (x,y‬در مسيرهاي ‪ y=b‬يا ‪ x=a‬به تقطه‬
‫ي ميل كند برابر با ‪ L‬است‪.‬‬

214. 4.2.5قضيه

‫‪4.2.5‬قضيه‬
‫اگر حد تابع ‪ f‬هنگامي )‪ (x,y‬كه بر روي دو منحني متمايز به‬
‫نقطه ي)‪ (a,b‬نزديك مي شود متفاوت باشد آنگاه حد تابع ‪f‬‬
‫در اين نقطه وجود ندارد‪.‬‬

215. 4.2.6نتيجه

‫‪4.2.6‬نتيجه‬
‫اگر‬
‫آنگاه تابع ‪ f‬در نقطه ي )‪ (a,b‬حد ندارد‪.‬‬

216.

‫ابتدا ‪ x‬را ثابت‬
‫توجه كنيد در‬
‫را در صورت وجود‬
‫فرض كرده‬
‫محاسبه مي كنيم‪.‬سپس حد عبارت به دست آمده را كه تابعي‬
‫از‪ x‬است وقتي كه ‪ x a‬پيدا مي كنيم‪.‬‬

217. 4.2.8قضيه

‫‪4.2.8‬قضيه‬
‫اگر حد توابع دو متغيره ي‪ f‬و‪ g‬در نقطه ي )‪(a,b‬اگر حد‬
‫توابع دو متغيره ي‪ f‬و‪ g‬در نقطه ي )‪(a,b‬وجود داشته باشد‬
‫آنگاه‬
‫‪)1‬حد مجموع دو تابع برابر با مجموع حدهاي آنها است‪،‬‬
‫يعني‪:‬‬

218.

‫‪)2‬براي هر عدد ثابت ‪k‬‬

219.

‫‪)3‬حد تفاضل دو تابع برابر با حدهاي آنهاست يععني‪:‬‬

220.

‫‪)4‬حد حاصلضرب دو تنبع برابر با حاصلضرب حدهاي‬
‫آنهاست‪.‬يعني‪:‬‬

221.

‫‪ )5‬حد خارج قسمت دو تابع برابر با خارج قسمت حدهاي‬
‫آنهاست مشروط بر اينكه حد تابع مخرج مخالف صفر باشد‪،‬‬
‫يعني‪:‬‬

222. 4.2.10قضيه

‫‪4.2.10‬قضيه‬
‫اگر‬
‫باشد آنگاه‪:‬‬
‫و تابع يك متغيره ‪ g‬در‪ L‬پيوسته‬

223. 4.2.12تعريف

‫‪4.2.12‬تعريف‬
‫تابع دو متغيره ي ‪f‬را در نقطه ي )‪ (a,b‬پيوسته مي ناميم اگر‬
‫شرايط زير بر قرار باشد‪.‬‬
‫‪)1‬تابع ‪ f‬در نقطه ي )‪ (a,b‬تعريف شده باشد يعني )‪(a,b‬‬
‫‪f‬معين باشد‪.‬‬
‫‪)2‬‬
‫وجود داشته باشد‪.‬‬

224.

‫‪)3‬‬
‫در صورتي كه يكي از اين شرايط بر قرار نباشد تابع ‪ f‬را‬
‫در نقطه ي )‪ (a,b‬نا پيوسته مي ناميم‪.‬‬

225. 4.2.14قضيه

‫‪4.2.14‬قضيه‬
‫اگر توابع دو متغيره ي ‪ f‬و‪ g‬در نقطه ي )‪ (a,b‬پيوسته باشند‬
‫(‪k‬عددي حقيقي)‬
‫آنگاه تواب‬
‫(با شرايط ‪ )g(a,b)=0‬نيز در نقطه ي )‪ (a,b‬پيوسته اند‪.‬‬

226. 4.2.16قضيه

‫‪4.2.16‬قضيه‬
‫اگر تابع دو متغيره ي ‪ f‬در نقطه ي )‪ (a,b‬و تابع يك متغيره‬
‫ي ‪ g‬در )‪ f (a,b‬پيوسته باشند آنگاه تابع مركب ‪ gof‬در‬
‫نقطه ي )‪ (a,b‬پيوسته است‪.‬‬

227. 4.3مشتقهاي جزئي

‫‪4.3‬مشتقهاي جزئي‬

228.

‫در اين بخش مفهومي نزديك به مفهوم مشتق توابع يك متغيره‬
‫را در مورد توابع چند متغيره ارائه مي دهيم‪ .‬از اين مفهوم‬
‫براي شناخت بهتر توابع چند متغيره استفاده مي كنيم‪.‬‬

229. 4.3.1تعريف

‫‪4.3.1‬تعريف‬
‫فرض مي كنيم ‪ f‬تابعي از دو متغير‪ x‬و‪ y‬باشد‪ .‬اگر‬
‫وجود داشته باشد مقدار اين حد را مشتق جزيي ‪ f‬نسبت به‬
‫متغير‪ x‬در نقطه ي )‪ (x,y‬ميناميم‪.‬و آن را با نمادهاي ‪f‬‬
‫‪x‬‬
‫(بخوانيد روند )‪ f (x,y‬به‬
‫)‪ (x,y‬يا‬
‫روند‪x‬‬
‫)نشان مي دهيم‪.‬‬

230.

‫به همين ترتيب مشتق جزيي تابع ‪f‬‬
‫نقطه ي)‪ (x,y‬به صورت‬
‫نسبت به متغير‪ y‬در‬
‫تعريف مي شود‪.‬مشروط بر اينكه اين حد وجود داشته باشد‪.‬‬

231.

‫اگر )‪ f x(x,y‬وجود داشته باشد‪ f x‬تابعي از دو متغير‪ x‬و‪ y‬است‬
‫نشان ميدهيم‪.‬‬
‫اين تابع را به صورت خالصه‬
‫نيز به همين ترتيب تعريف مي شود‪.‬‬
‫تابع‬
‫توابع ‪ f x‬و‪ f y‬را مشتقهاي جزيي مرتبه ي اول ‪ f‬مي ناميم‪.‬‬

232.

‫در اينجا نماد ∂ را به جاي ‪ d‬برتي تمايز مشتقهاي جزيي از‬
‫مشتق معمولي به كار مي بريم‪.‬‬
‫براي محاسبه ي )‪ f x(x,y‬در تابع )‪ f (x,y‬متغير‪ y‬را ثابت تلقي‬
‫مي كنيم‪ .‬و از‪ f‬نسبت به متغير‪ x‬مانند يك تابع يك متغيره‬
‫مشتق مي گيريم‪.‬‬

233.

‫به همين ترتيب در محاسبه ي )‪ f x(x,y‬متغير را در تابع)‪f(x,y‬‬
‫ثابت در نظر گرفته و از‪ f‬نسبت به متغير ‪ y‬مانند يك تابع‬
‫يك متغيره مشتق مي گيريم‪.‬‬

234. 4.3.4مشتقهاي جزيي مرتبه هاي بالاتر

‫‪4.3.4‬مشتقهاي جزيي مرتبه هاي باالتر‬
‫نظير مفهوم مشتقهاي مرتبه هاي باالتر براي توابع يك متغيره‬
‫مي توان مشتقهاي جزيي مرتبه هاي باالتررا براي توابع‬
‫‪n‬متغيره تعريف كرد‪ .‬اگر‪ f‬تابعي از دو متغير‪ x‬و‪ y‬باشد‬
‫آنگاه‪ f x‬و‪ f y‬نيز توابعي از متغيرهاي ‪ x‬و‪ y‬هستند‪.‬پس مي‬
‫توان مشتقهاي جزيي توابع ‪ fx‬و‪ f‬را تعريف كرد‪.‬‬
‫‪y‬‬

235.

‫اين مشتقها را مشتقهاي جزيي مرتبه دوم تابع ‪ f‬مي ناميم‪.‬‬
‫مشتقهاي جزيي مرتبه دوم تابع ‪ f‬عبارتند از‪:‬‬

236.

‫الزم به تذكر است كه ترتيب نوشتن متغيرهاي ‪ x‬و‪ y‬در‪ f x y‬بر‬
‫‪2‬‬
‫خالف ترتيب آنها در نماد‬
‫‪∂ f‬‬
‫‪∂y ∂x‬‬
‫است‪.‬‬

237. 4.3.6قضيه

‫‪4.3.6‬قضيه‬
‫فرض مي كنيم ‪ f‬تابعي با متغير هاي ‪ x‬و‪ y‬باشد‪ .‬اگر توابع‬
‫‪ f xy‬و ‪ f yx‬در نقطه ي )‪ (a,b‬پيوسته باشد آنگاه‪:‬‬

238. 4.4ديفرانسل كل و مشتقگيري ضمني

‫‪4.4‬ديفرانسل كل و مشتقگيري ضمني‬

239. 4.4.1تعريف

‫‪4.4.1‬تعريف‬
‫فرض مي كنيم ‪ f‬تابعي با متغير هاي ‪ x‬و‪ y‬باشد‪ .‬اگر‬
‫مشتقهاي جزيي مرتبه اول ‪ f‬وجود داشته باشد ديفرانسيل‬
‫كل تابع ‪ f‬را با نشان ‪ df‬ميدهيم و به صورت زير تعريف‬
‫مي كنيم كه در آن ‪ dx‬و ‪ dy‬به ترتيب ديفرانسيل متغير هاي‬
‫‪ x‬و‪ y‬است‪.‬‬

240.

‫ديفرانسيل كل تابع بيش از دو متغيره نيز به همين ترتيب‬
‫تعريف مي شود‪ ،‬اگر‪ u‬تابعي از چهار متغير‪ z، y ،x‬و‪t‬‬
‫باشد آنگاه ديفرانسيل كل تابع برابر است با‪:‬‬

241. 4.4.3نكته

‫‪4.4.3‬نكته‬
‫فرض مي كنيم ‪ f‬تابعي با متغير هاي ‪ x‬و‪ y‬باشد‪ .‬اگر متغير‬
‫هاي ‪ x‬و‪ y‬نيز توابع يك متغيره ي مشتقپذيري از متغير‬
‫ديگري مانند ‪ t‬باشند آنگاه داريم‪:‬‬

242. 4.4.6تعريف

‫‪4.4.6‬تعريف‬
‫فرض مي كنيم ‪ f‬تابعي با متغير هاي ‪ x‬و‪ y‬باشد‪ .‬اگر‬
‫مشتقهاي جزيي مرتبه ي اول ‪ f‬بر روي ناحيه اي پيوسته‬
‫باشد و متغير هاي ‪ x‬و‪ y‬توابعي ازمتغير ديگري مانند ‪t‬‬
‫باشند آنگاه مشتق تابع ‪ f‬نسبت به ‪ t‬را با ‪ df/dt‬نشان مي‬
‫دهيم و بنابراين تعريف برابر است با‬
‫توجه كنيد كه در واقع ‪f‬تنها تابعي از متغير ‪ t‬است‪.‬‬

243. 4.4.8قاعده زنجيري براي توابع چند متغيره

‫‪4.4.8‬قاعده زنجيري براي توابع چند متغيره‬
‫فرض مي كنيم ‪ f‬تابعي با متغير هاي ‪ x‬و‪ y‬باشد‪ .‬اگر متغير‬
‫هاي ‪ x‬و‪ y‬توابعي از دو متغير‪u‬و‪ v‬باشند آنگاه مشتقهاي‬
‫جزيي مرتبه ي اول ‪ f‬نسبت به متغير هاي ‪ u‬و‪ v‬برابرند‬
‫با‪:‬‬

244.

‫قاعده زنجيري براي توابع بيش از دو متغير كامال مشابه‬
‫است‪.‬‬

245. 4.4.10مشتقگيري ضمني

‫‪4.4.10‬مشتقگيري ضمني‬
‫به كمك مفهوم مشتقهاي جزيي مي توان دستور ساده اي براي‬
‫مشتقگيري از توابع ضمني ( غير صريح) دو متغيره به‬
‫دست آورد‪.‬‬

246.

‫فرض مي كنيم معادله ي ‪، f(x,y)=0‬متغير‪ y‬را به صورت‬
‫تابعي از‪ x‬به طور ضمني تعريف كند‪∂f/ ∂x , ∂f/ ∂y ،‬‬
‫وجود داشته باشند و ‪ ∂f/ ∂y =0‬آنگاه به دست مي آوريم‪:‬‬

247. 4.4.12مشتقهاي جزيي توابع ضمني

‫‪4.4.12‬مشتقهاي جزيي توابع ضمني‬
‫فرض مي كنيم تابع دو متغيره ي )‪ z=f(x,y‬در معادله ي‬
‫)‪F(x,y,z‬صدق كند‪.‬پس اگر‪ ∂F/∂x=0‬آنگاه‪:‬‬
‫)‪Fx(x,y,z‬‬
‫)‪Fz(x,y,z‬‬
‫‪=-‬‬
‫‪∂f/ ∂x‬‬
‫‪∂f/ ∂z‬‬
‫‪∂z/ ∂x=-‬‬

248.

‫به همين ترتيب به دست مي آوريم‬
‫مشروط بر اينكه ‪∂F/∂x=0‬‬

249. 4.5ماكسيمم و مينيمم توابع دو متغيره

‫‪4.5‬ماكسيمم و مينيمم توابع دو متغيره‬

250.

‫همهنطور كه از مشتقهاي اول و دوم يك تابع يك متغيره براي‬
‫تعيين ماكسيمم و مينيمم آن استفاده مي كرديم از مشتقهاي‬
‫جزيي مرتبه ي اول و دوم مي توان براي يافتن ماكسيمم و‬
‫مينيمم توابع چند متغيره استفاده كنيم‪.‬‬

251. 4.5.1تعريف

‫‪4.5.1‬تعريف‬
‫فرض مي كنيم ‪ f‬تابعي با متغير هاي ‪ x‬و‪ y‬باشد‪ .‬در اين‬
‫صورت‪:‬‬
‫الف) )‪ f(a,b‬مقدار ماكسيمم (مطلق) ‪f‬مي ناميم‪ .‬اگر براي‬
‫هر)‪ (x,y‬از قلمرو‪ f‬داشته باشيم‪:‬‬
‫)‪F(x,y)<=f(a,b‬‬

252.

‫ب) )‪ f(a,b‬مقدارمينيمم (مطلق) ‪f‬مي ناميم‪ .‬اگر براي هر)‪(x,y‬‬
‫از قلمرو‪ f‬داشته باشيم‪:‬‬
‫)‪F(x,y)>=f(a,b‬‬

253. 4.5.2تعريف

‫‪4.5.2‬تعريف‬
‫فرض مي كنيم ‪ f‬تابعي با متغير هاي ‪ x‬و‪ y‬باشد‪ .‬در اين‬
‫صورت‪:‬‬
‫الف) مي گوييم ‪ f‬تابع در)‪ (a,b‬داراي يك ماكسيمم نسبي است‪.‬‬
‫اگر دايره به مركز )‪ (a,b‬در قلمرو‪ f‬وجود داشته باشد به‬
‫طوري كه به ازاي هر)‪ (x,y‬در درون اين دايره داشته‬
‫باشيم‪:‬‬
‫)‪f(x,y)<=f(a,b‬‬

254.

‫ب) مي گوييم ‪ f‬تابع در)‪ (a,b‬داراي يك مينيمم نسبي است‪.‬‬
‫اگر دايره به مركز )‪ (a,b‬در قلمرو‪ f‬وجود داشته باشد به‬
‫طوري كه به ازاي هر)‪ (x,y‬در درون اين دايره داشته‬
‫باشيم‪:‬‬
‫)‪f(x,y)>=f(a,b‬‬

255. 4.5.4قضيه

‫‪4.5.4‬قضيه‬
‫فرض مي كنيم تابع دو متغيره ‪ f‬در)‪ (a,b‬يك ماكسيمم يا مينيمم‬
‫نسبي دارد‪.‬اگر مشتقهاي جزيي مرتبه ي اول ‪ f‬در )‪(a,b‬‬
‫موجود باشند آنگاه‪:‬‬
‫‪Fx(a,b)=0‬‬
‫‪Fy(a,b)=0‬‬

256.

‫از اين قضيه نتيجه مي شود كه اگر تابع ‪f‬در)‪ (a,b‬يك ماكسيمم‬
‫يا مينيمم نسبي داشته باشد آنگاه )‪ (a,b‬يك جواب دستگاه دو‬
‫مجهولي زير است‪:‬‬

257.

‫هر جواب اين دستگاه را (نظير توابع يك متغيره ) يك نقطه‬
‫ي بحراني تابع ‪ f‬ميناميم‪.‬توجه كنيد كه نقطه ي )‪ (c,d‬ممكن‬
‫است يك نقطه ي بحراني ‪ f‬باشد ولي تابع ‪ f‬در اين نقطه‬
‫ماكسيمم و مينيمم نسبي داشته باشد‪.‬‬

258.

‫اگر )‪ Fx(a,b)= Fy(a,b‬ولي تابع ‪ F‬در(‪ (a,b‬ماكسيمم يا‬
‫مينيمم نسبي نداشته باشد مي گوييم تابع ‪ F‬در (‪ (a,b‬داراي‬
‫يك نقطه ي زين اسبي است‪.‬‬

259.

‫معموال با استفاده از تعريف تشخيص اينكه يك نقطه ي بحراني‬
‫تابع دو دو متغيره ي ‪ F‬ماكسيمم است يا مينيمم مشكل است‬
‫‪.‬اما به كمك مشتقهاي جزيي مرتبه ي دوم توابع يك يك‬
‫متغيره قادر به اين امر هستيم‪.‬‬

260. 4.5.8آزمون مشتق دوم

‫‪4.5.8‬آزمون مشتق دوم‬
‫فرض مي كنيم ‪ f‬تابعي با متغير هاي ‪ x‬و‪ y‬باشد‪.‬و‬
‫‪ Fx(a,b)= Fy(a,b)=0‬همچنين فرض مي كنيم مشتقهاي‬
‫جزيي ‪ F‬درون دايره اي به مركز(‪ (a,b‬پبوسته باشند و‬

261.

‫در اين صورت‬
‫الف) اگر‪ ∆ (a,b)>0‬و‪ Fxx(a,b)<0‬آنگاه ‪ F‬در)‪(a,b‬ماكسيمم‬
‫نسبي دارد‪.‬‬
‫ب) اگر‪ ∆ (a,b)>0‬و‪ Fxx(a,b)>0‬آنگاه ‪ F‬در)‪(a,b‬مينيمم‬
‫نسبي دارد‪.‬‬

262.

‫پ) اگر‪ ∆ (a,b)>0‬آنگاه ‪ F‬در)‪(a,b‬يك نقطه ي زين اسبي‬
‫دارد ‪ .‬به عبارت ديگر ماكسيمم و مينيمم ندارد‪.‬‬
‫ت) اگر‪ ∆ (a,b)=0‬از اين آزمون نتيجه اي به دست نمي آيد‪.‬‬

263.

‫دقت كنيد كه اگر‪ ∆ (a,b)>0‬آنگاه حاصلضرب‬
‫)‪ fxx(a,b)fyy(a,b‬مثبت است‪.‬پس )‪fxx(a,b‬و)‪ fyy(a,b‬هم‬
‫عالمت مي باشند ‪.‬در نتيجه در بندهاي الف و ب آ زمون‬
‫مشتق دوم ميتوان )‪ fyy(a,b‬را جايگزين )‪ fxx(a,b‬نمود‪.‬‬

264. 4.6ماكسيمم و مينيمم توابع نسبت به شرايط داده شده

‫‪4.6‬ماكسيمم و مينيمم توابع نسبت به‬
‫شرايط داده شده‬

265.

‫در اكثر مسايل مديريت و اقتصاد تعيين ماكسيمم و مينيمم يك‬
‫تابع چند متغيره با توجه به يك يا چند شرط صورت مي‬
‫گيرد‪.‬‬

266.

‫براي مثال فرض كنيد هدف يك مصرف كننده به حداكثر‬
‫رسانيدن مطلوب در مصرف دو كاالي ‪1‬و‪ 2‬است‪ .‬فرض‬
‫كنيد قيمت اين دو كاال به ترتيب برابر با‪ p1‬و‪ p2‬ميزان‬
‫مصرف او از اين دو كاال به ترتيب برابر با ‪x1‬و‪x2‬‬
‫باشد‪.‬اما اين مصرف كننده محدوديتهايي نيز دارد‪.‬‬

267.

‫يكي از محدوديتها ميزان درآمد او است‪ .‬پس مطلوب است اين‬
‫مصرف كننده تابغي از ميزان استفاده او از اين دو كاال‬
‫بوده و ميزان مخارج مصرفي او از اين دو كاال بايد با‬
‫ميزان درآمد او نيز برابر باشد‪.‬به بيان ديگر ميتوان گفت‬
‫كه اين مصرف كننده ميخواهد مطلوبيت خود را با ت‪.‬جه‬
‫به محدوديت درآمد به حد اكثر برساند‪.‬‬

268.

‫پس بايد ماكسيمم تابع‬
‫)‪U=f(x1,x2‬‬
‫را نسبت به شرط (محدوديت)‬
‫‪P1x1+p2x2=y‬‬
‫پيدا كنيم كه در آن )‪ U=f(x1,x2‬تابع مطلوب است‪.‬‬

269.

‫به دو روش مي توان اين كار را انجام داد‪ .‬يكي به روش‬
‫جايگزيني و ديگري به روش الگرانژ ‪.‬اين دو روش را در‬
‫زير معرفي مي كنيم‪.‬‬

270. 4.6.1روش جايگزيني

‫‪4.6.1‬روش جايگزيني‬
‫يكي از روشهاي به دست آوردت ماكسيمم و مينيمم توابع‬
‫نسبت به شرايط داده شده از طريق جايگزين كردن تلبع‬
‫محدوديت ( شرايط داده شده) در تابع هدف است‪ .‬بدين‬
‫ترتيب مسئله تبديل به مسئله ي ماكسيمم يا مينيمم كردن يك‬
‫تابع بدون محدوديت ميشود‪.‬‬

271. 4.6.3روش لاگرانژ

‫‪4.6.3‬روش الگرانژ‬
‫ميخواهيم ماكسيمم يا مينيمم تابع دو متغيره ي )‪ f(x,y‬را با‬
‫محدوديت ‪ g(x,y)=0‬بيابيم‪.‬متغير جديد‪ λ‬موسوم به ضريب‬
‫الگرانژ را در نظر مي گيريم با استفاده از متغير ‪ λ‬تابع‬
‫جديدي به نام تابع الگرانژ را به صورت زير تعريف‬
‫ميكنيم‪.‬‬
‫)‪F(x,y, λ)=f(x,y)- λg(x,y‬‬

272.

‫پس اگر‪ f‬در)‪ (a,b‬ماكسيمم يا مينيمم داشته باشيم آنگاه ‪λ =λ0‬‬
‫وجود دارد به طوري كه )‪ (a,b, λ‬يك جواب دستگاه سه‬
‫معادله سه مجهولي زير است‪.‬‬

273. 4.6.5شرط كافي براي وجود ماكسيمم و مينيمم توابع نسبت به شرايط داده شده

‫‪4.6.5‬شرط كافي براي وجود ماكسيمم و مينيمم‬
‫توابع نسبت به شرايط داده شده‬
‫فرض مي كنيم تابع دو متغيره ي )‪ f(x,y‬تحت‬
‫محدوديت ‪ g(x,y)=0‬داده شده باشد و) ‪ F(x,y, λ‬تابع‬
‫الگرانژ متناظر باشد ‪ .‬ثابت ميشود كه شرط كافي براي‬
‫وجود‬

274.

‫الف) ماكسيمم اين است كه‬

275.

‫ب) مينيمم اين است كه‬

276. 4.6.6نكته

‫‪4.6.6‬نكته‬
‫روش الگرانژ را ميتوان براي تابع ‪ n‬متغيره )‪f(x1,x2,…,xn‬‬
‫با تابع محدوديت )‪ i=1,2,…,n gi(x1,x2,…,xn‬كه در آن‬
‫تعميم داد‪.‬‬

277.

‫در اين صورت تابع الگرانژ عبارتند از‬
‫از مساوي صفر قرار دادن مشتقهاي جزيي تابع الگرانژ‬
‫دستگاهي شامل ‪ n+k‬معادله ي ‪ n+k‬مجهولي به دست مي‬
‫آيد‪.‬‬

278. فصل پنجم:معادلات ديفرانسيل

‫فصل پنجم‪:‬معادالت ديفرانسيل‬

279.

‫حل برخي از مسايل در مديريت ئ اقتصاد منجر به بررسي‬
‫معادله اي بين يك تابع مجهول و مشتقهاي آن مي شود‪.‬چنين‬
‫معادله اي را يك معادله ي ديفرانسيل مي ناميم‪.‬در اين فصل‬
‫با معرفي چند نوع معادله ي ديفرانسيل ساده روش حل آنها‬
‫را مطالعه مي كنيم‪.‬‬

280. 5.1آشنايي با معادلات ديفرانسيل

‫‪5.1‬آشنايي با معادالت ديفرانسيل‬

281. 5.1.1تعريف

‫‪5.1.1‬تعريف‬
‫فرض كنيد ‪ y‬تابعي از‪ x‬باشد هر معادله اي به‬
‫)‪(n‬‬
‫صورت ) ‪ F(x,y,y,…,y‬را كه ‪ F‬در آن تابعي از‪n+2‬‬
‫متغير‪ y ، x‬و ‪ n‬مشتق اول ‪ y‬نسبت به‪ x‬باشد يك معادله ي‬
‫ديفرانسيل معمولي مرتبه ي ‪ n‬ام مي ناميم‪.‬‬

282.

‫توجه كنيد منظور)‪ y (n‬از مشتق ‪ n‬ام ‪y‬نسبت به ‪ x‬است و مرتبه‬
‫ي يك معادله ي ديفرانسيل برابر با مرتبه ي باالترين مشتق‬
‫موجود در معادله است‪.‬‬

283. 5.1.2تعريف

‫‪5.1.2‬تعريف‬
‫تابع )‪ y=f(x‬را يك جواب معادله ي ديفرانسيل‬
‫)‪(n‬‬
‫‪F(x,y,y,…,y )=0‬‬
‫در فاصله ي‪ I‬مي ناميم‪.‬در صورتي كه به ازاي هر‪ x‬متعلق‬
‫به‪ I‬تابع )‪y=f(x‬و مشتق هاي آن در معادله صدق كنند‪.‬‬

284.

‫مجموعه ي تمام جوابهاي معادله را جواب عمومي معادله مي‬
‫ناميم‪.‬‬
‫منظور از حل يك معادله ي ديفرانسيل به دست آوردن جواب‬
‫عمومي آن است‪.‬‬

285. 5.1.4تعريف

‫‪5.1.4‬تعريف‬
‫معادله ي ديفرانسيل مرتبه ي ام‬
‫با شرايط اوليه‬
‫را كه در آن ها اعداد معيني هستند يك مسئله با مقادير اوليه مي ناميم‪.‬‬

286.

‫توجه كنيد كه براي معادله ي ديفرانسيل مرتبه ي ‪ n‬ام ‪ n‬شرط‬
‫اوليه وجود دارد ‪.‬اين شرايط مقادير تابع مجهول و )‪(n-1‬‬
‫مشتق اول آن را در نقطه ي ‪ x0‬معين مي كنند‪.‬مي توان‬
‫نشان داد كه با وضع محدوديتهايي بر‪ F‬يك مسئله با مقادير‬
‫اوليه داراي يك مجواب منحصر به فرد است‪ .‬اين جواب را‬
‫جواب خصوصي مسئاله مي ناميم‪.‬‬

287. 5.1.7تعريف

‫‪5.1.7‬تعريف‬
‫يك معادله ي ديفرانسيل با مشتقات جزيي معادله ايست كه‬
‫شانل يك تابع مجهول چند متغيره (بيش از يك متغير) همرام‬
‫با مشتقات جزيي آن باشد‪.‬‬

288. 5.2معادلات ديفرانسيل جدايي پذير

‫‪5.2‬معادالت ديفرانسيل جدايي پذير‬

289.

‫در اين بخش روش حل معادالت ديفرانسيلي را بررسي مي‬
‫كنيم كه مي توان متغيرهاي آنها را از يكديگر جدا كرد‪.‬‬

290. 5.2.1تعريف

‫‪5.2.1‬تعريف‬
‫معادله ي ديفرانسيل مرتبه ي اول ‪ p(x)dx+q(y)dy=0‬را‬
‫كه در آن ‪ p‬و‪ q‬دو تابع حقيقي به ترتيب در فاصله هاي ‪I1‬‬
‫و‪ I2‬پيوسته اند يك معادله ي ديفرانسيل جدايي پذير مي‬
‫ناميم‪.‬‬

291.

‫با انتگرالگيري مستقيم از اين معادله جواب عمومي آن به‬
‫صورت زير به دست مي آيد‪.‬‬
‫‪∫p(x)dx+ ∫q(y)dy=c‬‬
English     Русский Правила