Похожие презентации:
تفسیر موضوعی نهج البلاغه(سیره زمامداران) سیره زمامداران
1. سیره زمامداران
سیره زمامداراندر رویکرد تاریخی ،خالفت در اصطالح عنوان ساختار حکومتی است که اداره امور جامعه
اسالمی پس از وفات پیامبر در قالب آن شکل گرفت و متصدی آن یعنی خلیفه ،جانشین پیامبر
اکرم در امر حکومت اسالمی محسوب میشد
2. خلفای راشدین ابوبکر
خلفای راشدینابوبکر
نظام خالفت با انتخاب ابوبکر بن ابیقحافه به جانشینی پیامبر پایهریزی شد؛ هرچند بعدها از این انتخاب با واژه فَ ْلته
یاد کردند،
که به معنای امر ناگهانی و بیمقدمه است و از غیرمنتظرهبودن آن نزد مسلمانان آن روز خبر میدهد.
این امر که مخالفتهای متعددی را بهویژه در میان جمعی از صحابیان ،بنیهاشم و بهویژه اهلبیت پیامبر برانگیخت،
اخذ بیعت برای خلیفه را دشوار ساخت .با این حال ،تکمیل روند بیعت (که بعدها بخش جداییناپذیر خالفت شد) امری
ضروری و غیرقابل چشمپوشی بود ،زیرا مشروعیت حکومت به لحاظ پذیرش عمومی ،جز از این راه به اثبات
نمیرسید و از اینرو ،گرچه شدت مخالفتها حتی یکبار خلیفه اول را تا سرحد انصراف پیش برد ولی سرانجام با به
کارگیری شیوههای مختلف مهمترین مخالفانش را خاموش ساخت.
ّللا خوانده شد.
و در پی آن خلیفه رسول ه
3.
ابوبکر اولین خلیفه از خلفای راشدین است که نحوه انتخاب او بعدها ،مبنای نظریه «اهل ح ّل و عقد» در فقه سیاسیاهلسنّت گردید.
سع خالفت در
نه فقط تأکید وی بر اصطالح مذکور ،بلکه عملکردش در دوران دو ساله خالفت ،از مفهوم ُمو ّ
اندیشه او به عنوان جانشینی پیامبر در امر دین و دنیا خبر میدهد .در واقع ،بهجز تفاوت در منشأ قدرت ،سایر
اختیارات پیامبر در همه ابعاد به خلیفه انتقال یافت.
نقطه او جاین نگرش فتوای او مبنی بر مرتد خواندن مسلمانانی بود که از دادن زکات به وی خودداری کرده بودند.
او در برخورد با آنان چنان سرسختی نشان داد که اعتراض مسلمانان را برانگیخت
4.
در واقع ،برخالف موضعگیریهای اولیه ابوبکر ،که خود را در ردیف سایر مسلمانان بر شمرده و از مردمخواسته بود تا ضمن امر به معروف و نهی از منکر ،اطاعت از وی را فقط تا وقتی در مسیر خدا گام
برمیدارد واجب بشمارند،
نحوه تعاملش با مسئله خالفت حاکی از رویکردی اقتدارطلبانه بود؛ اقتداری که نه فقط حوزه اختیارات
وسیع خلیفه را شامل میشد ،بلکه با حفظ اقتدار قریش که ابوبکر از آنان بود ،رابطهای تنگاتنگ داشت ،تا
جایی که نهتنها از تصریح به آن بیمی نداشت ،بلکه در عمل نیز گاهی تا حد خودداری از مجازات برخی
مجرمان نامور
پیش میرفت
5. اقدامات أبو بکر
اقدامات أبو بکرً
ابوبکر به محض این که حکومت را در دست گرفت با همفکری عمر برای تضعیف بن هاشم ،مخصوصا
پیامب (صیل هللا علیه و آله) ،چندین اقدام اسایس انجام داد:
خانواده
ر
.1حکومت اعالم کرد که هر گونه مخالفت با ابوبکر حرام است و ممکن است باعث فتنه و آشوب
شود(.حکیم ،ص )185
پیامب (صیل هللا
کوب مخالفان ،حکومت به خشونت و زور متوسل شد و یاران او برای خاندان
ر
.2برای رس ر
ی
حرمن قائل نشدند به گونهای که عمر اعالم کرد که خانه حضت عیل (علیهالسالم)
علیه و آله) هیچگونه
را ،ی
حن با وجود فاطمه زهرا(سالم هللا علیها) در آن ،به آتش خواهد کشید(.همو ،ص )186
با این که ر
خبدار شد ،ویل ر
حاض نبود مراسم خاک
حضت عیل (علیهالسالم) از
گردهمای در سقیفه ر
ی
مای
سپاری
پیامب را رها کند و برای احقاق حق خود به سقیفه برود .بیشب
ر
قریشیان از نتیجه گرده ی
سقیفه بسیار خوشحال شدند؛ زیرا آنان مایل نبودند خالفت به خاندان ر
بن هاشم برسد و از به
خالفت رسیدن ابوبکر ،امیدوار شدند که خاندان ر
بن امیه در آینده به منصب های بزرگ دست یابند
حکومن دخالت ندادند و ی
ی
حن یک فرمانده یا حاکم از
.3ابوبکر و عمر هیچ کدام از بن هاشم را در امور
بن هاشم انتخاب نکردند(.همان جا)
6.
.4برای تضعیف توان مایل حضت عیل (علیهالسالم) ،ابوبکر با همفکری عمر ،فدک را از فاطمه زهرا(علیهاالسالم) گرفت( .همو ،ص )187
ی
پیامب (صیل هللا علیه و آله) به برگزیده شدن ابوبکر در سقیفه اعباض
جمیع از بزرگان و صحابه نزدیک
ر
کردند از جمله خزیمة بن ثابت ،عمار یارس ،سهل بن حنیف ،ابو هیثم بن تیهان ،ابوذر ،ابو ایوب انصاری،
عتبة بن راب لهب ،نعمان بن عجالن ،و سلمان فاریس.
عمر برای این که پایههای خالفت ابوبکر را مستحکم سازد و خالفت خود را در آینده تضمی کند ،به
ابوبکر گفت که باید از عیل (علیهالسالم) بیعت بگبد؛ زیرا خودداری او از بیعت و ی
اعباض عدهای از
صحابه جلیل القدر به ماجرای سقیفه برای حکومت خطری جدی به حساب یمآید.
7. عمر
عمرابوبکر اندکی پیش از وفاتش (سال ،)۱۳عمر بن خطاب را به جانشینی خود منصوب و مسلمانان را به بیعت با
وی ملزم ساخت.
گفته شده است که وی علت اقدام خود را جلوگیری از بروز فتنه عنوان کرد.
اینکه مقصود از این فتنه چه بوده البته نکتهای قابلتأمل است ،اما تا آنجا که به ساختار نظام خالفت مربوط
است ،اقدام وی گویای فقدان خط مشی یکدست در انتخاب خلیفه و نیز اولویت سالیق فردی در این خصوص
است ،که عمال منشأ موروثی شدن خالفت و تبدیل آن به سلطنت شد.
عمر بن ّ
ّللا نامیدند اما او ترجیح داد که به جای این
خطاب را به تبعیت از عنوان خلیفگی ابوبکر ،خلیفه رسول ّ
عبارت طوالنی ،امیرالمؤمنین خطابش کنند.
این لقب بعدها تا پایان عصر خالفت ،رایجترین و مهمترین لقب خلفا بود .در روزگار خلیفه دوم ،تغییراتی گسترده
در امور مختلف جامعه نوپای اسالمی صورت گرفت که حاکی از توسع معنایی خالفت
بهویژه در بخش دینی آن ،بود .مؤید این توسع معنایی گزارشهایی از تغییر برخی سنن پیامبر یا احکام اسالم به
دستور خلیفه است
8.
درواقع ،وی در مقام خلیفه ،حدود اختیاراتش را همسان با اختیارات پیامبر میدانست.این نگرش گاه محملی دینی نیز یافت.
چنین نگرشی اگرچه بهتدریج در میان مسلمانان عرب (سایر مسلمانان به دلیل آشنایی دیرینه با مفهوم پادشاهی
و اختیارات گسترده آن ،این تلقی از خالفت را راحتتر پذیرفتند) پذیرفته شد ،اما از همان وقت نگرانیهایی را،
حتی در میان عمال حکومت ،پدید آورده بود.
گفته شده است که عمر خود نیز بهرغم رویکرد انعطافناپذیرش درباب اقتدار حکومتی و اختیارات وسیع
خلیفه ،نگران تبدیلشدن آن به َم ِلک /شاه بود.
تعبیر خاص او از نحوه انتخاب ابوبکر به خالفت (فَلتة) و اینکه ابوبکر بدون مشورت مسلمانان بر مسند قدرت
نشست
.
9.
و عملکرد متفاوتش در انتخاب جانشین ،بروجود چنین نگرانیهایی صحه میگذارد .بااینحال ،این نگرانیها عمدتآ در همان
حد باقیماند ،زیرا برخی سیاستهای حکومتی وی در نزدیکساختن ساختار خالفت به ساختار حکومتی با م
ختصات زمامداریهای رایج آن زمان ،تأثیراتی ج ّدی به جاگذاشت،
از جمله ترویج پیوسته و ج ّدی برتری عرب بر دیگر اقوام (اصطالحآ عجم) که در
تعارض آشکار با سیاست ضد نژادی پیامبر اسالم بود ،امتیازبندی مسلمانان در تقسیم بیت المال که آن
ّللا مینامید و لغو شیوه تقسیم غنایم به صورت مساوی
را مال ّ
10.
عمر تعیین جانشین خود را به شورایی شش نفره از صحابه پیامبر واگذار کرد .ظاهرآ تشکیلچنین شورایی نظر اولیه وی نبوده است ،چون بنابر برخی روایات ،او بارها از خواستهاش مبنی بر
جانشین ساختن برخی صحابه که در آن زمان در قید حیات نبودند ،سخن گفته بود.
این سخنان توأم با برخی دیدگاههای او در باب خلیفه بعدی،
از تردیدهایش در این خصوص خبر میدهد .با این حال ،او سرانجام صالح را در آن دید که امر خالفت
را به شور بگذارد تا مشورت با مؤمنان تحقق یابد .شورای مذکور ،نه فقط در عمل
استقالل اجرایی الزم برای تحقق این طرح را نداشت ،بلکه به لحاظ ماهیت هم نمیتوانست آزادی عمل
چندانی داشته باشد ،چون هر شش عضو آن قریشی بودند و از آنجا که ملزم به انتخاب خلیفه از میان خود
بودند ،چارهای جز تداوم جهتگیری قبیلهای در امر خالفت (با تأکید بر سروری قریش) باقی نمیماند .در
عین حال ،این شورا اگرچه مسئله جانشینی خلیفه دوم را حل کرد اما به دلیل پدیدآمدن ادعاهای جدید در
امر خالفت،
معضلی جدید بدل شد که دامنه اختالفات میان مسلمانان را گستردهتر کرد
خود به
ِ
11. اقدامات عمر
اقدامات عمردوران خالفت عمر ،پر از حوادث و اتفاقات گوناگون است که به برخ از آنها اشاره یمکنیم:
ی
اتفاقاب که در این دوره رخ داد ،فتوحات ی
گسبدهای بود که مسلمانان بدان دست یافتند .ابتدا عراق
.1از مهمترین
فتح شد و سپس ایران زیر سایه اسالم آمد .آذربایجان و ارمنستان امروزی نب نقاط بعدی در این مسب بودند .از
مسبی دیگر بیت المقدس و شامات به سیطره مسلمانان درآمد و
.2خلیفه دوم ،خود را دارای اختیارات زیادی یمدانست؛ از اینرو بدون هیچ مشکیل دست به تغیب برخ از احکام
پیامب خالف آنرا عمل کرده است .قدرت اجتمایع او نب مزید بر علت گشته و
فریع یمزد ،در حایلکه اذعان داشت
ر
ی
کمب کیس را یارای مخالفت با او بود .این تغیبات نه تنها در اهل سنت امروزی مورد قبول است؛ بلکه ی
حن با تعصب
فراوان از آنها دفاع یمشود
12.
.3نوع انتخاب و برخورد خلیفه دوم با حکمراناب که به مناطق مختلف فرستاده یمشدند ،از نکات جالب توجه آن دوران است .عمومحاکماب که خلیفه به مناطق مختلف یمفرستاد ،از شخصیتهای رده دوم صحابه بوده و چهرههای مشهور و برجستهای چون امام
عیل(ع) ،طلحه ،زبب ،ابن عوف ،و ...برای حکمراب انتخاب نشدند.
از طرف برخ افراد چون عمرو بن عاص ،معاویة بن ابو سفیان و مغبة بن شعبه و ...به حکومت گماشته یمشدند.
ی
بیشبى دارد و هیبت او را رعایت یمکنند!
خلیفه مدیع بود آنان در حکومت نبومندتر و بیناترند و خودش بر ایشان رارساف
چون به او گفته شد چرا بزرگان اصحاب را به کار و عمل نیمگمارى؟ گفت :خوش ندارم آنان را به این کارها آلوده کنم!!
پیامب برای آنها کاف است!
و یا آنکه نیمخواهم آنان در مناطق مختلف پخش شوند و نب یمگفت حضور در غزوات ر
ً
عمر ی
کنبل ویژهای نسبت به حکمرانان خود داشت .او در وقت ی
رفی به محل خدمت ،ثروت آنان را ثبت یمکرد و عموما در وقت بازگشت،
سبد(مشاطره اموال) و گاه محمد بن مسلمه را برای گرف یی
اموال آنان را دو نیمه کرده ،نییم را به آنان داده و نیم دیگر را به بیت المال یم ر
نییم از اموال حکمرانان به سوی آنان یمفرستاد[]
این رویکرد مورد ی
اعباض افرادی؛ مانند امام عیل(ع) و ابوبکر قرار گرفت؛ آنها معتقد بودند اگر همه آن اموال از آن خدا است ،چرا همه را
نیمگبی و اگر از آن والیان است چرا نییم را یمگبی؟
جداب اموال باطل از غب
این عمل عمر بدین جهت بود که معتقد بود آنان این اموال را به ناحق گردآوری کردهاند ،اما چون راه خایص برای
ی
ً
باطل نیمدانست ،دست به چنی اقدایم یمزد .جالب اینجا بود که بعد از این عمل ،آنها را مجددا به رسکارشان باز یمگرداند
13. عثمان
عثمانعثمان بن عفان در سال ۲۳به عنوان سومین خلیفه بر مسند قدرت نشست .شرط مهم بیعت با او عالوه بر
عمل به کتاب خدا و سنّت پیامبر ،تبعیت از دو خلیفه نخست (سیره شیخین) بود ،امری که علی بن
ابیطالب از پذیرش آن تن زد،
و البته عثمان چندان به این شرایط پایبند نماند .در واقع ،بهرغم آنکه تلقی او از مقام خالفت و حدود
اختیارات خلیفه ،نمونه مشابهی از دو خلیفه پیشین بود،
اما به لحاظ سیاستگذاریهای حکومتی ،به نحو بیسابقهای ساختارشکنانه عمل میکرد .گماشتن برخی از
راندهشدگان از سوی پیامبر به سمتهای عالی حکومتی ،مسلط ساختن بنیامیه بر امور حکومتی و بخششهای
بدون ضابطه از بیتالمال به برخی افراد و نیز اقوام امویاش
خالفت وی را در تعارضی آشکار با رویکرد بسیاری از مسلمانان به مسئله حکومت قرار داد
14.
.چنین شیوهای اگرچه عمدتآ چند سال پایانی خالفت عثمان را شامل میشد ،اما نشانههای آن به نخستینروزهای خالفتش باز میگشت .بنابه روایتی ،پس از تحقق بیعت با عثمان ،ابوسفیان او را به بازگشت به
معیارهای پیش از اسالم فراخوانده
عمید بنیامیه نامیده بود.
و عبدالرحمان بن عوف نیز او را َ
برخی رفتارهای اولیه او نیز بر روش متفاوتش گواهی میداد .گفته شده در اولین شب خالفتش ،وقتی
برای اقامه نماز عشا به مسجد میرفت ،گروهی شمع به دست پیشاپیش او حرکت میکردند که گویای
شکلگیری نوعی تشریفات است .او همچنین برخالف دو خلیفه پیشین که هنگام نشستن بر منبر پیامبر
همواره پایینتر از جایگاه آن حضرت مینشستند ،بر مکان پیامبر جای گرفت.
با گذشت زمان ،بنابه روایت یعقوبی،
او خازن بیت المال را خازن خود خواند که این گویای تلقیاش از بیتالمال به عنوان مال شخصی بوده
است و بخششهای بیحساب او از بیتالمال به برخی افراد را توجیه میکند .نیز هنگامی که مخالفان و
معترضان از او خواستند تا از خالفت کنارهگیری کند ،با این استدالل که خالفت را خداوند به وی عطا
کرده ،نپذیرفت.
عبدّللا بن عمر با تعبیر «لباسی که خدا به تو پوشانده» تأیید کرده بود.
این تلقی را در همان زمان
ّ
15.
اینکه این دیدگاه و پیامدهای آن در همان هنگام اعتراضات شدیدی را در میان مسلمانان و بهویژه اصحابپیامبر برانگیخت ،گویای تجانس نداشتن آن با مفهوم خالفت در اذهان مسلمانان آن روزگار است .عمل
نکردن به حق ،دگرگون کردن حکم قرآن،
ثروتاندوزی بهویژه با پشتوانه بیتالمال،
انتقادناپذیری و بیاعتنایی به امر به معروف و نهی از منکر،
جاهلی قبیلهگرایی به جای ارزشمداری اسالمی از طریق قدرتبخشیدن به
گرایش بیش از حد به سنّت
ِ
امویان در عرصههای مختلف بهطور عام (سطور قبل) و معاویه به طور خاص ،و بیاعتنایی به رفتار
ظالمانه برخی کارگزارانش با مردم
مهمترین شاخصههایی بودند که خالفت عثمان را با منازعه فراوان مواجه کردند .از اینرو در پی
بیاعتنایی خلیفه به اعتراضهای مکرر ،مسلمانان خواستار خلع و قصاص وی شدند.
16.
این درخواست اگرچه تا آن زمان بیسابقه بود اما نشان میداد به زعم مسلمانان آن روزگار،خالفت عرصهای قابل نقد و اصالح بوده و مشروعیت آن با میزان نزدیکی یا دوریاش از
ارزشهای اسالمی نسبت داشته و تداومش منوط به رضایت مردم بوده است .بر این اساس،
چنانچه خلیفهای از التزام به احکام دین فاصله میگرفت ،حق اعتراض ،عزل و حتی قیام در
برابر او ،برای مردم محفوظ بود.
17. حضرت علي
حضرت عليقتل خلیفه سوم در پی شورشی عمومی روی داد و جناحبندی عمیق ایجاد شده در میان مسلمانان را آشکار
کرد .در این میان ،دو گرایش مهم تأثیرگذار بیش از دیگران فعال و در تضاد با یکدیگر بودند ،یکی
آرمانگرایان که انحرافات نهاد خالفت را برنمیتافتند و دیگری گروههای مرفّه که به حفظ منافع مادی خود
فکر میکردند .در این مقطع ،اوضاع جامعه به نحوی پیش رفت که آرمانگرایان به پیروزی رسیدند و امام
علی را به خالفت برگزیدند.
بیعت با علی بن ابیطالب ( علیه السالم) در اوضاعی انجام شد که انتخاب وی ،برخالف سه خلیفه اول،
دستورالعملی مشخص نداشت و عثمان هم در این خصوص راهکاری پیشنهاد نکرده بود .این وضع ،البته
معلول شرایط خاص سیاسی ـ اجتماعی مسلمانان در اواخر خالفت عثمان بود که نه تنها فرصت هر نوع
تصمیمگیری را از خلیفه سوم سلب کرد ،بلکه تکرار راهکارهای پیشین انتخاب خلیفه را نیز ناممکن
ساخت .از اینرو ،معترضانی که با هدف تعیین تکلیف مسئله خالفت به مدینه رفته بودند ،تنها راه مشروع
انتخاب خلیفه را مراجعه مستقیم به آرای عمومی دیدند و در نهایت ،بر سر انتخاب امام علی (علیهالسالم)
به دلیل امتیازات متعدد ،توافق حاصل شد
18.
علی برخالف تمایلش ،در آن اوضاع ،که مشاورتش را بیش از ریاستش مناسب میدید،براثر اصرار مسلمانان
به این نتیجه رسید که برای رد تقاضای آنان حجتی نزد خداوند ندارد .به ویژه آنکه به زعم وی ،محور اصلی
حکومت ،اقامه حق ،کوتاهشدن دست طمع ستمگران و احقاق حق مظلومان بود
و در آن هنگام مردم نیز چنین میخواستند.
بیعت با علی (علیهالسالم) در مسجد با حضور عموم مردم و با شرط عمل به کتاب خدا و سنّت پیامبر انجام شد.
او اخذ بیعت اجباری را روا ندانست و بر آن بود که بیعت بر مبنای اختیار است و او موظف به دعوت است و
نه اجبار.
اسکافی
از بیعت دیگری خبر داده است ،که شیعیان علی (علیهالسالم) ،بر مبنای دوستی با دوستان و دشمنی با دشمنان او
انجام دادند.
این خبر واضح شدن بیش از پیش مرزهای تشیع در آن روزگار را مینمایاند.
19.
خالفت در روزگار علی نه فقط به دلیل بحرانهای متعدد سیاسی که از همان آغاز گریبانگیر وی شد ،بلکه بهواسطه رویکرد عمیقآ متفاوتش با شکل استقراریافته آن ،کامال متمایز از دوران خلفای قبلی بود .اینکه وی
خالفت اسالمی را ،نه در اساس پیدایش و نه در نحوه تداومش ،تأیید نکرده و جز به ضرورت
بدان تن نداده بود ،البته عامل مهمی در این تفاوت رویکرد بود ،اما اعتقاد مستحکم وی مبنی بر اینکه او
جانشین بالفصل پیامبر در عرصه قدرت سیاسی و نیز وارث حق الهی آن حضرت است ،مهمترین عامل
این جهتگیری بود.
بر این اساس ،او پیشوای برگزیده امت بود و نه صرفآ خلیفه ،مفهومی که نظام خالفت هیچ سنخیتی با آن
نداشت .بدیهی بود که چنین نگرشی در عرصه حکومت نیز تأثیرات ویژه خود را به جای نهاد .زعامت
مذهبی او برخالف خلفای پیشین ،نه اجتهاد آزاد و سلیقهای در جرح و تعدیل احکام قرآن و سنن پیامبر بلکه
تداوم مشی هدایتگری وی در چهارچوب رسالت الهیاش و بر مبنای همان اصول بود ،بیآنکه خود را در
امر تشریع ،همشأن پیامبر بینگارد
20.
اهتمام فراوان به آگاهیبخشی چه در عرصه عمومی
و چه در مواجهه با متخاصمان ،حتی کسانی که دست به شمشیر برده بودند
خودداری از توسل به حربه نظامی تا حد امکان
نژادی شکل گرفته در دوران ۲۵ساله خالفت و پایبندی کامل به
مبارزه قاطع با امتیازبندیهای طبقاتی و قبیلهای و
ِ
اجرای عدالت
[ بدینترتیب ،دغدغه اصلی او در ایام خالفتش انتقال سیره فکری و عملی پیامبر به مردمی بود که اکثریتشان از آن
غافل مانده یا با آن بیگانه بودند و بیم آن میرفت که اصل اسالم را به فراموشی بسپارند
در بُعد سیاسی و اقتصادی نیز ،پیروی از اصول حکومتی پیامبر اصل انکارناپذیر حکومت او بود که از آن جمله
است :خودداری از هرگونه تحمیل و اجبار و سرکوب چه در امر اخذ بیعت چه بعدها در مواجهه
با ناکثین (بیعتشکنان) یا حتی بیعتکنندگانی که از اطاعت فرمان او سر باز زدند،
21.
به این سبب ،او تعلیم دین را یکی از وظایف اصلی حاکم قلمداد میکرد
و بر آن بود که پرچم ایمان را در میان مردم استوار کند و آنان را بر حدود حالل و حرام آگاه سازد
حتی آن دسته از صحابه پیامبر که در آن زمان زنده بودند نیز ،به این واقعیت معترف بودند.
درست به همین سبب ،مشی حکومتی علی با مشکالت عدیدهای روبهرو شد که وقوع سه جنگ داخلی طی
چهار سال و انشعاب گروهی از مسلمانان ( خوارج) به صورت فرقهای مذهبی ،مهمترین آنها بود .بار
دیگر شورشی بر ضد خلیفه به وقوع پیوست که مهمترین مطالبه آن عزل خلیفه بود .این بار ،شورشیان پیش
از هر سخنی با خلیفه پیشاپیش او را عزل کردند ( صفّین ،جنگ) و به جای تحصن در مرکز خالفت ،دست
به کشتار مردم زدند.
برخالف عثمان ،علی (علیهالسالم) قائل به گفتگو بود .ازاینرو نه تنها بارها آنان را به مذاکره و مصالحه
فراخواند بلکه حتی هنگامی که کار به صفآرایی نظامی کشید ،پیش از هر اقدامی ،طی سخنانی مستدل،
آنان را به بازاندیشی در مواضعشان فراخواند،
نتیجه این جنگ (شکست سخت خوارج) میتوانست طغیان خوارج را که پایگاه مردمی نیز نداشتند ،برای
همیشه خاموش سازد اما تشتت اجتماعی ـ سیاسی حاکم بر جامعه فرصت چندانی برای تداوم اصالحات
امامعلی باقی نگذاشت و او اندکی بعد با توطئه برخی از خوارج به شهادت رسید.
22.
معضالت سیاسی ،به لحاظ محدودهشهادت علی در سال ۴۰اوضاع بحرانی خالفت را که عالوه بر
ِ
جغرافیایی (جداشدن شام و مصر از مرکز خالفت به دلیل اقدامات معاویه) هم در معرض خطر قرار
گرفته بود ،پیچیدهتر کرد .گزینه پیشنهادی مردم برای جانشینی علی ،فرزندش حسن (علیهالسالم) بود
که بیش از هرکس دیگری توانایی تداوم خطمشی وی راداشت .با این حال ،علی مسلمانان را برای
انتخاب حسن مخیّر کرد.
انتخاب حسن به خالفت از توفیق علی در انتقال بخشی از باورهایش به مسلمانان خبر میداد ،بهویژه
آنکه با او نیز براساس عمل کردن به کتاب خدا و سنّت پیامبر بیعت شد
و او بعدها در یکی از خطبههایش ،ضمن تفکیک آشکار خالفت از ملوکیت ،بر تطابق عمل خلیفه با
مبنای یاد شده ،توأم با دوری از ستم تأکید کرد.
23.
اشاره به ُملوکیت ،عالوه بر جهتگیری خالفت طی سالیان به سوی آن ،به این سبب بود که درهمان زمان ،در شام یکی از باسابقهترین دشمنان اسالم قبل از فتح ،که از زمان خلیفه دوم به امارت
منطقه شام منصوب شده بود ،مج ّدانه درصدد تبدیل خالفت به سلطنت بود و امام حسن و نیز بسیاری
از مسلمانان به روشنی از آن آگاه بودند .همین مسئله مهمترین اولویت حکومتی حسن (علیهالسالم) را
به از میان برداشتن این جریان اختصاص داد
24.
دستگاه فرمانروایی معاویة بن ابیسفیان در شام با دستگاه خالفت پهلو میزد .این همعرضی تا زمانخالفت علی با هیچگونه مخالفتی روبهرو نشده بود ،چراکه دو خلیفهای که معاویه کارگزارشان بود ،تقویت
او را به دالیل متعدد ضروری میشمردند .علی (علیهالسالم) نه تنها چنین دیدگاهی نداشت ،بلکه معتقد
بود حضور معاویه در بدنه قدرت جز ضرر و زیان برای امت اسالمی سودی ندارد و ازاینرو از همان
آغاز وی را عزل کرد.
حسن نیز به تقابل با معاویه دست زد ،ولی اوضاع بغرنج آن دوره برای امام حسن راهی جز مصالحه
باقی نگذاشت .بنابراین وی پس از شش ماه خالفت ،در حالی که رسم خلیفهکشی او را نیز در معرض
سوءقصد قرار داد ،از خالفت کنارهگیری و با معاویه صلح کرد .بنابه روایت بالذری،
یکی از شروط امام حسن در صلحنامه ،خودداری معاویه از تعیین جانشین و واگذاری آن به مسلمانان
بوده است.
نیز گفته شده است که امام با پیشنهاد معاویه مبنی بر احراز مقام خالفت پس از معاویه مخالفت کرد.
این دو موضعگیری از نگرانی امام از اقدام بعدی معاویه در جهت تحقق سلطنت موروثی و تالش آن
حضرت برای ممانعت از این اقدام خبر میدهد.
این نگرانی ،خیلی زود تأیید شد ،چه معاویه در همان روز انعقاد قرارداد صلح ،در یک سخنرانی بر
اینکه تمام تالشهایش برای کسب قدرت بوده است تصریح کرد.
25. امام حسن
امام حسنامام حسن آخرین خلیفه از اولین دوره خالفت اسالمی و از سلسله خلفایی بود که بعدها با عنوان راشدین در
اندیشه و آرای مسلمانان متأخر (صرف نظر از دیدگاه متفاوت شیعیان در این خصوص) هویتی کاریزماتیک
(فرهمند) یافتند .این نگرش که تصاویری روشن از آن را در آثار مؤلفان سنّیمذهب قرون مختلف بهوفور
میتوان یافت،
حاص ِل برخورداری از ویژگیهایی چون تعلق به حلقه صحابه ممتاز پیامبر (عشره ُمبَ َّ
سبی
شره) ،خویشاوندی نَ َ
یا سببی با پیامبر ،فضل تقدم در اسالم و یاری پیامبر و آرمان الهیاش ،و باالخره سیره عملی (در این مورد،
خلیفه سوم را باید مستثنا کرد) بود که نه تنها تفاوت معناداری میان آنان و خلفای بعدی پدید آورد ،بلکه به
شاخصی برای ارزیابی عملکرد صاحبان قدرت در جامعه اسالمی بدل شد.
26.
با این همه ،محور این شاخص مشی حکومتی آنان بود که تدوین بخشی از مهمترین احکام مرتبط با خالفتو حکومت در میان اهلسنّت ،براساس آن صورت گرفت .نظریاتی چون آرای اهل حل و عقد و اهل
استخالف ،اصل شورا،
قریشی بودن خلیفه ،نقش بیعت به عنوان وسیلهای برای اثبات خالفت یا اظهار وفاداری و موافقت،
ضرورت اطاعت از حاکم با هدف حفظ جماعت امت و نهی از خروج،
ممکن بودن یا نبودن خلع خلیفه،
جهاد با بُغات
و نظایر آن ،همگی برگرفته از نحوه انتصاب این خلفا و عملکردشان بود که به عنوان الگوی حکومتی
مطلوب به آنها استناد میشد.
27. منابع
منابعکتاب( :دیوان االمام علی) .چاپ دار مکتبة الهالل ،بیروت ،لبنان ،چاپ سوم :،سال انتشار ۲۰۰۳میالدی
محمد ،رضا( ،االمام علی بن ابی طالب کرم هللا وجهه ،رابع الخلفاء الراشدین) .چاپ یاز دهم ،بیرون،
لبنان :،سال انتشار ۱۹۹۸میالدی.
سایت اندیشه قم ،برگرفته از مقاله «شیعه در عصر خلفای راشدین»
https://article.tebyan.netسایت
تقویم تاریخ فرهنگ و تمدن اسالم و ایران ،دکتر والیتی
http://wikifeqh.ir
بنیاد دایرة المعارف اسالمی ،برگرفته از مقاله «خالفت»
28. تهيه كنند گان
تهيه كنند گانشایان روفیگری حقیقت
نعمه االسماعیل
علی دهقانی
کیارش بغدادی